من هرگز
نه موهای سفیدم را دیده ام
نه روزگار سیاه تو را!
حالا بزرگ شده ام
اندازه ی تمام یکشنبه های
آخر سال...
دستم را نگیر
من از سایه ات می ترسم
که هر شب
سالخورده تر می شود!
خواب دیده ام
آبستن می شوم
و سال هاست
نعشم را
به دوش می کشم.
رد دندان هایم را ببین!
فقط نمی دانم چرا
دوشنبه های آخر هفته
موهایم سیاه می شود
روزگار تو اما...
سلام آقا رضای خوب
خیلی وقت از شما خبری ندارم
یک شعر هم با همین منظور من در وبلاگ خودم گذاشته ام
اگر وقت کردی نگاهی بیانداز کهنه معلم ارومیه
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
بخال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را حافظ
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
بخال هندویش بخشم تن و جان و سر و پا را
هر آنکس چیز می بخشد زملک خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را صایب
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
بخال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صایب که می بخشد تن و جان وسر و پا را
تن و جان و سر و پا را بخاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دل ها را
شهریار
سلام
ممنون از دعوتت
کار زیبایی بود آهنگ درونی که داشت کاملا خواننده رو تا آخر می کشونه . موجز بودن کار و سادگی زبان باعث شده که خواننده راحت تر با اون ارتباط برقرار کنه که حسن بزگیه .
به روز باشی .
سلام گرانمایه دوستم جناب تهرانی
سپید شعرتان لبریز از تعابیر تازه وبسیار نواندیشه وناگفته های زیبا...موهای سپیدم را دیده ام
نه روزگار سیاه تو.را... افرین
این دوشنبه های اخرهفته که تاکید فرمودید نقطه اغاز یا پیان حادثه ای باید باشد ..و نقطه محکمی در پاین شعر
سلام داداش رضا
بسیار زیبا بود
دوشنبه ها حتما واست خوب بده
امیدوارم همه روزا واست خوب باشه
موفق و شاد باشی
سلام.
وبلاگ خوبی داری .به منم سر بزن تا اگه دوست داشتی تبادل لینک کنیم.
مطالبون مثل همیشه عالیست مرسی خبرم کردید
سلام ممنون دوست عزیز زیبا و خواندنی بود موفق باشید
ممنون از شعر زیباتون
سلام خیلی زیبابود وسرشاراز مفاهیم معناآفرین
من هرگز
نه موهای سفیدم را دیده ام
نه روزگار سیاه تو را!
حالا بزرگ شده ام
جالب بود
درود بر تو دوست عزیز
شعرت را خواندم
موفق باشی
از سرزدن هایت سپاسگزارم
قشنگ بود اما به نظرم ترجمه بود اخه ما یکشنبه های اخر هفته نداریم جمعه داریم
خوشم آمد رفیق!
....................
من توی بطری
..
..
..
پیامی سر بسته ست!
چه عجیب...
و سنگین...
سلام رضا تهرانی عزیز.
شعر زیبایی بود امیدوارم در ادامه ی راه هر روز بهتر از پیش باشی و سپاس برای دعوتت.
یا علی.
جای اینکه بخوام راجع به سطر سطر شعر حرفی بزنم دوست دارم راجع به روح کلی شعرتون بگم که صمیمی زلال و بر آمده از دل بود یک کل اثر گذار
سلام
دوست من زبان روان و موجزی داری و این نکته خوب شعرت- از نظر من مخاطب- است ولی به نظر من باید در شعرت اشاره یا تعریف موجزی از یکشنیه و دوشنبه هم داشته باشی تا خواننده شعر را با خودت همراه کنی . چون کانون شعر در در اندازه ی تمام یکشنبه ها در اغاز و دوشنبه های اخر هفته قرار گرفته است خوب چه اتفاقی افتاده است ؟ اگر اشتباه می کنم راهنمایی ام کن . موفق باشی
شعر از اینجا شروع میشود : حالا بزرگ شده ام .
شعر در اینجا تمام میشود : رد دندان هایم را ببین .
باقیمانده ٬نعش کلمات است بر دوش شعر . گاهی فکر میکنیم این الهام وارده کمی کوتاه است و کلمات مرده را بر دوشش می افکنیم . سایه ای بر خورشید میشود و الهام گم . انتساب سالخوردگی به سایه ای که پیر و جوان نمی شناسد یک الهام صرف شاعرانه است . قدرش ندانستی !
سلام دوست عزیزم
ممنون از حضور سبزتون
کارتون مثل دفعات قبل از شکل گرفته و جا افتادست ...
حرکت روان ویکدست شعرتون رو دوست دارم....
تندتر بدو رضای تهرانی و بشتر که وقت تنگ است و راه به درازی همتت . وجب بگیر و بیا
باسلام تشکر از حضورتان وزیبایی دلنوشته اتان-موفق باشید
با درود
بدی شعر خوب این است که زبان آدم را قفل می کند .
اما هر شعر خوب هم شایسته ی حرفی از خوبی ست .
زبان روان و شاعرانه با کنایات و استعاراتی که گاه به شعر سیدعلی صالحی نزدیک می شود ٬ مجذوب کننده است . این نزدیکی البته نه از باب انگ تقلید گفته آمد٬ که اصلن شاید صالحی را نخوانده باشی و یا خوانده و جذبش نشده باشی ٬این حس از آن زاویه به من دست داد که سبک گفتاری صالحی را منم که می پسندم و هر شعری درین شیوه مجذوبم می کند .
تنها به دست مریزادی از من بسنده کن که شاعرانه تر از پیشت خواندم .
مانا مانی .
[گل]
با درود بر شما
ممنون میشوم به وبلاگ تازه ام درباره ی زبان " اسپرانتو " گذری و نظری داشته باشید
ترا من چشم در راهم
کیوان ذبیحی مهرایران
www.esperantoesperanto.blogfa.com
سلام وبلاگ خیلی زیبایی داری ممنون میشم به وبلاگ منم سر بزنی فقط نظر یادت نره میدونستی که وبلاگت معدن طلاست؟چرا نمیخوای از وبلاگت علاوه بر تفریحی بودنش استفاده مالی بکنی؟ آیا میدونستی از طریق وبلاگت میتونی درامد ثابت ماهیانه داشته باشی و حتی اگه خودتم نخواستی فعالیت کنی از طریق زیرمجموعه هات که تو سیستم عضو میکنی ماهیانه در آمد ثابت داشته باشی؟اینا اصلا کاری نداره و چند دقیقه بیشتر وقتتو نمیگیره.با گذاشتن بنرهای تبلیغاتی سیستم اکسین ادز به ازای هر کلیک که روی تبلیغاتت بشه تا سقف 70 تومان پورسانت میگیری و به ازای هر نفر که به سایت دعوت کنی مبلغ 100 تومان پورسانت میگیری و به ازای هر کلیک که رو تبلیغات زیر مجموعه هات بشه مبلغ 5 تومان پورسانت میگیری.این عالی نیست؟تازه اگرم نخواستی این فعالیت ها رو بکنی میتونی فقط عضو سایت بشی و از ابزار وبمستر فوق العاده سایت برای زیبایی سایت و افزایش آمار بازدیدهای وبلاگت استفاده کنی.که کاملا رایگانه مثل سیستم تبادل لینک و پیلم نما و خبرنامه . میتونی هر روز خودت 1 بار روی تبلیغات متنی و روی تبلیغات گرافیکی وبلاگت کلیک کنی و پورسانتشو گیری.حالا اگه تصمیم گرفتی تا عضو سایت بشی از طریق لینک زیر میتونی اینکارو بکنی: http://www.oxinads.com/?a=2216
سلام جناب تهرانی
شعر زیبایی بود
امادر این بند
من از سایه ات می ترسم
کلمه می ترسم{ یعنی من می ترسم } و من اول بند هشف است البته بهتر بود بدون من شروع می شد که معنی بند کامل بود
از سایه ات می ترسم
سلام
شعر زیبایی بود
از تازگی و بکر بودنش لذت بردم.
مکاشفه ی نابی بود ...سپاس
سلام دوست عزیز
شعر زیبایی است.با زبانی روان و صمیمی.
لذت بردم.
شاد و سربلند!
سلام.مرسی از لطفت.شعر خوب بود.یعنی زبان خوبی داشت.ولی روزهای ۱شنبه و ۲ شنبه تو شعرتون گنگه.یعنی بلاخره مهمه که برای مخاطبتون هم معنی داشته باشه.مثلا چرا یه روزه دیگرو نگفتین؟
موفق باشین.
«دوشتبههای آخر هفته»؟!
سلام
جالب است...
من از سایه ات می ترسم
که هر شب
سالخورده تر می شود!
خب! اگر قصد بستن در سر نباشد و اتفاق در متن رها و آزادانه نفس بکشد به این لحظه های زیبا خواهیم رسید
دوشنبه های آخر هفته
موهایم سیاه می شود
یا علی
چرا من فکر میکنم این شعر تکراریه؟ یا واژه ها تکراری انتخاب شده؟ مثل سایه . به دوش کشیدن نعش............ نمیدونم . با تمام این حرفها زیباست.
سلام و وقت به خیر!
شعرت رو خوندم و از زبان یک دست و صمیمی اون لذت بردم،مخصوصا از این قسمت:
...و سال هاست
نعشم را
به دوش می کشم.
رد دندان هایم را ببین!
در پناه خدا...
چه می کنه این تهرانی!!!!!!!!!!!بابا ایندفعه خیلی لیسانس به بالا گفتی... هر چی فکر کردم منظورتو نفهمیدم... با کلاس... ترکوندی
سلام
شعرت خیلی قشنگه.مال خودته؟
مرسی خبرم کردی
سلام عزیزم
شعر شما را خواندم
با من نیاز پاک زمین بود. تا قله فتح ستاره مستی
اگرشکستم ازتو شکستم اگر شکستی از خود شکستی
به دادم برس توای ناجی تبار من
به دادم برس توای قلب سوگوارمن
درود
چه شعری بود ! ... لذت بردم ... بخصوص از رد دندانها ! ...
فقط نمی دونم چرا یکشنبه و دوشنبه رو انتخاب کردین ! ...
دلیل خاصی داشته ؟
شاد باشید
بعضی قسمتهای شعرت به نظرم خیلی قوی و عمیقه مثل این قسمت :
خواب دیده ام
آبستن می شوم
و سالهاست
نعشم را به دوش می کشم .
البته من فقط یک خواننده ی ساده ام و مهارتی در نقد شعر ندارم . اما کارهای قبلی را که مرور می کردم به نظرم رسید در هر شعر به کمال بیشتری رسیدی . موفق باشی
سلام..شعر زیبایتان را خواندم...راستش به نظرم همان بند اول خودش یک شعر کامل و مستقل و زیباست و نیاز به ادامه ی آ در بندهای بعدی نیست......به هر حال این نظر من است...
من هرگز
نه موهای سفیدم را دیده ام
نه روزگار سیاه تو را!
حالا بزرگ شده ام
اندازه ی تمام یکشنبه های
آخر سال...
دستم را نگیر
من از سایه ات می ترسم
که هر شب
سالخورده تر می شود!
خیلی قشنگ است..ادامه که داده اید ضعیف شده...توضیح برای شعر لازم نیست....مانا باشید و ممنون از دعوت...
سلام دوست من
ممنونم که خبرم کردین عالی بود
پارادوکس جالب داش ! اما آخرش قویتر از اولش بود!
سلام بزرگوار
شعر زیبایی سروده اید پر از تصاویر خوب و بکر - ظاهرا در تصویر سازی مهارت دارید
بسیار عالی بود - تبریک میگم
سلام رضا جان
تکه های قشنگی داشت شعرت
برقرار باشی
سلام ممنون از اینکه منو به خوانش این شعر دعوت کردین .به نظر من این شعر جای بیشتری برای کار دارد ومیشه بازسرایی بشه در شعر تضاد وجود دارد واین تضاد نمی تواند ویژگی خوبی باشد وموجب لکنت در متن شده وچینش مناسبی انتخاب نشده است هرچند شروع شعر از تم زیبا ومناسبی برخورداراست وانجام این حرکت موفق خود بخشی از کار خوب است ولی طبیعی است شاعر برای ویرایش وقت نگذاشته وبیشتر از ویرایش نثری بهره برده است تا شعری
به هرحال شعره دیگه بعضی وقتها دست وپاگیره وبعضی وقتها هم این دست وپاگیری خودش میتونه ویژه گی باشه
یاحق
روایت حاکم برشعر در دو پاراگراف اول منسجم به نظر می رسد اما انگار در پاراگراف سوم قصویت شعر مبتدیانه به هم می خورد . این تغییر ناگهانی خواستگاهش در عقبه زبان است که با ساده گویی کنترل کردن آن مشکل می شود
ولی در مجموع بارم شعر بالاست.
درود و بدرود
استعاره های خوبی بکار بردی ...
سلام.
کاش با سیاهی موهایمان روزگار کسی سفید می شد.
یعنی می شه؟
موفق باشید.
یاعلی.
سپاس از دیدارت
شعرت هم جالب بود باز هم سر بزن
شعر خوبی بود
من باز آپم
سلام
مرسی از حضو رو دعوت شما
شروع شعرتون بیشتر به دل میشینه
اما با پایانش نتونستم ارتباط برقرار کنم
به هر حال ممنون و موفق باشید