برای الهام که آخرین بار آخر همان خیابان دیدمش!
زمستان که بیاید
خواب آدم برفی می بینم
شمعدانی های کنار پنجره را
آب می دهم
نزدیک غروب
کنار تیر چراغ برق
منتظر آمدنت میشوم
تا بیایی
با چشم هایم بازی کنی
و من که خیلی وقت است ندیدمت
هزار بار خوابهایم را
تعبیر میکنم.
خسته نمیشوم
راحت نمیشوی
میخندی
و من که خواب نمیبینم
آنقدر از سایهام بیزارم
که سالهاست
هر کس
از کنار جنازهام رد میشود
بیاختیار گریه میکنم
و از انتهای این خیابان میترسم
از اواخر فروردین میترسم
از آخرین سهشنبهای که رفتی میترسم.
سلام دوست من
شعر کاملی بود
که در پایانش شکل گرفت
خواندمت و ممنون
سلام و ادب/ممنون از دعوت /شعر خوبی بود بی تعارف
سلام ممنون از دعوتتون
محض ورود فکر کردم سر درتون نوشتین شعر و فقط شعر ا
بخاطر همون خواستم بر گردم چون من شاعر نیستم
ولی بعد که دقیق شدم دیدم نوشتین شعر وفقط شعر
موندم شعراتونو خوندم انصافا" همه شون قشنگن خوشحالم که اینجا دعوت شدم
سلام دوست عزیز بعد از مدتها . حس آمیزی در شعرت خیلی قوی و تاثیر گذار بود . در هر خط از شعر دست به خلق تصویر تازه ای زده شده و این کمی ذهن رو در انسجام و درک فضا درگیر میکنه
زیباترین و بکرترین قسمت این شعر در اینجا اتفاق افتاده
سالهاست
هر کس
از کنار جنازهام رد میشود
بیاختیار گریه میکنم
و به نظر من کاش این پایان شعر میشد چون سه خط بعدی هم که آمده تاثیر چندانی در شعر ندارند مخصوصن اینکه انتظاری برای حضور سه شنبه و فروردین و ترس هم نمیره .
سلام
این شعر ابعادشخصی اش خیلی زیاد است به طوریکه بعضی ازالمان های آن بدون توجیهی وارد متن شده اند
ممنون از دعوتتان
وبازهم منتظر شعرهایتان خواهم بود
مثل همیشه از احساس سرشار و از عاطفه پر و از صداقت بی مثال
آدرسم تغییر کرده
درود.....................
ممنون سر زدید
سلام بر شما
استفاده کردم
ممنونم
برقرار باشید
سلام و ممنون از اینکه دعوت کردید بیام این شعر خوب رو بخونم.
سال هاست
هر کس از کنار جنازه ام رد می شود...
...و از انتهای این خیابان میترسم
از اواخر فروردین میترسم
از آخرین سهشنبهای که رفتی میترسم.
سلام
شعرتون رو خوندم
کار ساده و روانی بود
که بیشتر به معنا توجه داشت تا سطح
لذت بردم
ممنون
باسلام. ممنون از حضورتون. نکته ی مثبت شعرتون این بود که حسش کاملا ملموس بود مخصوصا با ترسهای اخر شعر... شعر خیلی خوب کار شده اما به نظرم اگه این حس رو منتقل میکردین که :شما الان سالهاست میخوابید و هی خوابهاتون رو برای خودتون و مردمی که به جنازه ی شما نگاه هم نمیکنند تعبیر میکنید بهتر بود! هان؟
خوب میسرایید جاری احساستان را...
شاد زی مهر افزون
با درود دوست عزیزم ....
سروده تان را خواندم مهربان ....
کمی طولانی به نظر میرسد .... ارتباط عمودی کلمات بسیار برایم جالب بود . .سروده ی کاملی که حرفهایی زیبایی برای خواندن و گفتن داشت ...
شمعدانی های کنار پنجره را
آب می دهم
کمی با حال و هوای زمستانی شعر همخوانی ندارد ....
اگر این سطر در سروده نباشد هم سروده در مسیر اصلی خودش به پیش میرود ..
سروده تان در سطر چند پرش دارد ... حسی در من هست که باعث میشود ... تما و کمال از این سروده و کلماتی که در ان هست لذت نبرم ...
شاید به خاطر ... حرکت در سطح شعر است ....
شعرتان به تعاریف حالات و روحیات پرداخته ... روایتی در دل شبه روایتی دیگر .. که اگر بیشتر به مناستهای بین اتفاقات راوی و اتفاقت درون سروده توجه میشد ... سروده ی زیبا تری را شاهد بودیم ..
با چشم هایم بازی می کنی
و من
هزار بار خوابهایم را
تعبیر میکنم.
سلام شاعر
شعر خوبی بود
اما میتونست بهترهم باشه
احساس میکنم در بعضی جاها مثله:
و من که خیلی وقت است ندیدمت
یا:و از انتهای این خیابان میترسم
از اواخر فروردین میترسم
از آخرین سهشنبهای که رفتی میترسم.
این قسمتها با تمام احساس و روانی که داشت بنظرم
میتونست شاعرانه ترباشه درسته که روان و صمیمی بودن در شعر مهم هست اما در بعضی سطرها خواننده رو خسته میکنه
شعر خوب اونه که خواننده رو به کالبدشکافی تعابی رعمیق شعر مجبور کنه چون لذتی که دراین کشف خواننده داره وصف نشدنی هست
جسارتم را که میبخشی؟
همیشه هایت شعر...
سلام آقای تهرانی عزیز
شعری پر از احساس بود، با بندهایی زیبا که حسش را به راحتی به خواننده منتقل می کرد و من چندین بار خواندمش اما چون شعر به گونه ای شخصی هست کمی اظهار نظر درباره حذف برخی از بندها سخت است.
و اما یه نکته ، اینکه بلاخره شما خواب می بینی یا نمی بینی ؟!
ممنون از فرصت قشنگی که به بنده دادید.
سلام
صمیمیت جاری در شعر خواندنش را تضمین می کند و من خواندم تا بند آخر که بابت سرودنش به شما تبریک می گویم . عالی بود این قسمت
قشنگ بود...خصوصا پایانش
سلام . ممنون که سر زدی ... زیبا بود لذت بردم منتظر کارهای بعدی هستم .
بعد از این همه مدت
ممنون از دعوت
ادامه بدهید ... من
آرامش طوفانی فضای شعر هایت را دوست دارم .
سلام.
ممنون از دعوتت و از این که به من سر زدی.
شعر خوبی شده بود فقط فکر می کنم قبل از مصراع (و من که خواب نمی بینم ) نیاز به یک مصراع لولا هست چون خیلی ناگهانی و پا در هوا به نظر می رسه.
آخرشو خیلی خوب تموم کرده بودی اما ای کاش گفته بودی:
از روزهای آخر فروردین می ترسم
از تو و
سه شنبه هایی که می روی می ترسم
این ترس همیشه ی ار ۳شنبه ها رو بیشتر می رسونه.
همارایی بمونی شاعر!
سلام
شعر خوبی بود ولی انگار تمام شعر قرار بود در پایانش اتفاق بیافتد ..
هر کس از کنار جنازه ام ..... حس میکنم شعریت شعر از این لحظه به بعد خودش را به نمایش میگذارد .
ممنون برای دعوت
سلام!
باز می گردم به ایوان تا به باران نزدیک تر باشم.
به روزم و منتظر نقد ارزشمندتان.
[گل]
سلام
از آخرین سه شنبه ای که رفتی می ترسم
زیبا بود
سلام دوست عزیز
شعر زیبایی بود. خس هم سر بزنی.
موفق باشیته نباشی.
خوشحال میشم به من
شعرت مرا به یاد زمستانی انداخت که دوست دوران دبستانم را از دست دادم. بیست سال گذشت و من هنوز از زمستان بیزارم
دعوتید
رضا جان
سلام
ممنون که خبرم کردیو
با علاقه و دقت شعرت را خواندم. به نظرم از امکانات لحنی شعرت بهره ای نبرده ای و همین روایت شعر را یک دست و دلسرد کننده می کند. هرچند لحظه هایی در شعر هست که می توانست تکانی ایجاد کند.
با مهر
لحظه ها را تکانی ده خاک شان را بگیر دست شان را و آرام به سویی برو که
که عاشقش هستی آنگاه لحظه های آرزو آرام سر میرسند
سلام موفق باشی
زمهریر بود !
سلام
چرا از آخرین سه شنبه ای که رفته می ترسی؟
خب یه روزی رفته و این گذشته...الان که دیگه هیچ سه شنبه ای اون سه شنبه نمیشه...مگه میشه از چیزی که امکان تکرار نداره هنوز ترسید؟
به نظرم بیشتر از اونکه به معنای جمله فکر بشه به زیباییش فکر کردید..
درود!
«شبح های جنگل باز گویید به من محبوبم سرگردان به کجاست؟»
با ترجمه ی بیلیتیس آمده ام
شاعر هفتصد سال پیش از میلاد...
سلام
ممنونم از حضور گرم و صمیمانتون:)
شعر دلنشینتان را خواندم...احساسی بود درونی و البته گاهی احساس می تواند به اشتراک گذارده شود..وجوه مشترکی یافت شود و ...
و اما جان کلام "ترس" یکی از جنبه های بارز "عشق" است.
عشقی که شر دارد..شور دارد..شعور به همراه دارد..بیم و امید..شجاعت و ترس!ترس از دست دادن..ترس دیده نشدن.. حس نکردن مکنونات قلبی و...
.
.
البته صاحب نظر نیستم از برای نقد!صرفا" درک شخصی از نوعی احساس درونی بود و بس!
براتون آرزوی موفقیت دارم.
:-)
سلام. قبلا نظر گذاشته بودم چرا حالا نیست؟
شعر قشنگیه مثل بعضی شعرهات سه شنبه داره
بازم سه شنبه
سلام
شعرتون رو واقعا دوست داشتم...خیلی ساده بود و ترس های قشنگی پشت کلماتش بود...
از اواخر فروردین میترسم
از آخرین سهشنبهای که رفتی میترسم.
زمستان که بیاید
آدم برفی های بازنشسته می شوند روی نیمکت های پارک
اولین برف که ببارد در انتظار اولین آدم برفی خواهم نشست.
زمستان فراموشکار شهر من برف خواهد داشت؟
زنده باد
ارادتمند
خوب بود. خیلی. موثر و غمناک
سلام آقا رضای گل نظر من نظر داریوش بود گلم
دخترای همسایه رو لیست کن ....
سلام . نگاه متفاوتتون برام جالبه . موفق باشید . خوندمتون . زیبا بود .
سلام
مجموعه رباعی
"یک چای برای آدم برفی"
منتشر شد.
سلام
حس و حال خوبی دارن شعرات
اما باید روی زبان بیشتر کار کنی
سطرها منفعل ان
راستی منم متولد اسفندم
از زمستون شعر گفتی دلم برای خودم تنگ شد!
همون مفهومی که از شعر خوب در ذهنم هست در این شعر تجلی پیدا کرده ... خیلی لذت بردم بویژه از : هر کس از کنار جنازه ام رد می شود ...
با درود
شعر با روایتی یکنواخت آغاز و به پایان می رسد . البته زبان ساده و صمیمی ست اما می توانست محکم تر از این با مخاطب برخورد نماید .تناقص خواب دیدن و ندیدن باعث استحکام شعر شده . تندرست باشید .
سلام وسپاس برای دعوتتان وسروده زیبایتان ،موفق باشید
در زندگی دردهایی هست که مثل خوره روح آدم را می آزارد.
(صادق هدایت)
همسایه جان سلام . شعرت مثل همیشه حرف نداشت ولی سر جدت از جنازه منازه حرف نزن . حسابی رفتی رو اعصابم.
هرچه بیشتر جلو رفتم فعل های زیادی کمی من مخاطب را اذیت کرد... حذف فعل های زاید مطمئنن در روایی شعر کمک خواهد کرد