<> وقتی دیوار هم دفتر بود



وقتی دیوار هم دفتر بود



Home . Email . Profile

.

.

.
.
.

پاییز وارونه

تاریخ انتشار: ۱۵ شهریور ۱۴۰۱


لینک کتاب در وبسایت نشر مروارید

احسان موحد . چهارشنبه بیست و یکم دی ۱۴۰۱ . 8:11 .


 

http://otaghekhali.mihanblog.com/

احسان موحد . سه شنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۱ . 22:14 .


ادامه
احسان موحد . چهارشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۰ . 4:44 .

آدم ها
با شال و کلاه
آدم ها
با پالتو
هیچکس مثل من
زمستان را به خودش راه نداد
احسان موحد . دوشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۰ . 22:11 .

به سایه ات
تکیه می کنم
به سکوتت
گوش می دهم
و آغوشم
زیر ِ
خروارها برف است
احسان موحد . دوشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۰ . 22:10 .

دنیا کوچک شده
آنقدر که
در تنگی بریزم
و به ماهی قرمزی
دلخوش کنم
احسان موحد . دوشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۰ . 22:9 .

کوچه ها
از خیابان می گریزند
و هرکدام در بن بستی
تنها می شوند
احسان موحد . دوشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۰ . 22:8 .

کودکی در من
شب ها بیدار است
و با لالایی شعرهام
خوابش نمی برد
احسان موحد . دوشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۰ . 22:7 .

بهار از درخت شروع شد
پاییز از درخت شروع شد
زمستان از درخت شروع شد
عشق هم
از تو
احسان موحد . دوشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۰ . 18:6 .

می خواهم
سفید باشم
مثل کاغذی که
برای نوشتن تو آماده کرده ام
و قرار است
سیاه شود
احسان موحد . دوشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۰ . 14:58 .

می روم
کنار رودخانه می نشینم
من به خروش او گوش می دهم
او هم
به سکوت من

احسان موحد . دوشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۰ . 13:56 .

پرسه می زنم
میان شعرهایی تهی
مثل انارهایی که
از دانه تهی شده باشند
مثل چشمه هایی که
از آب
احسان موحد . دوشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۰ . 13:39 .

شعر دروغ زیبایی ست
آنقدر زیبا
که تو بگویی ش
احسان موحد . دوشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۰ . 13:34 .

دستم را رها کرد
در گذرگاه بیراهه هایی که
هرکدام
به او ختم می شدند

احسان موحد . دوشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۰ . 4:19 .

آسمان آبی ست
کسی نپرسید
ابرهای بی باران
کجا رفتند
احسان موحد . یکشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۰ . 20:56 .

خنده ام را به او بخشیدم
گریه ام را
خواب هایم را
حالا اوست
که می خندد
گریه می کند
خواب می بیند
و من عروسک بی جانی
پشت میز و دفترم

احسان موحد . یکشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۰ . 20:49 .

هر شعر
دستی ست
که به سمتت دراز می کنم
دستی
که نمی رسد
احسان موحد . یکشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۰ . 20:29 .

روی خورشید
نشست
پرنده ی برفی ِ
اندوه
احسان موحد . شنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۰ . 14:27 .

تیری رها می کنم
در تاریکی شعر
تا به ناله ام
که میان سطرها می پیچد
گوش بدهم
احسان موحد . شنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۰ . 0:24 .

بچه ها به آسمان
بادبادک و بادکنک هدیه می دهند
بزرگتر ها
ماهواره و موشک
بچه ها دارند
رویای پروازشان را می بخشند
بزرگتر ها
حسرت آن را

احسان موحد . دوشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۰ . 1:41 .

یک بار در شهر ما
برای دو دقیقه کسوف شد
از همه جای کشور آمدند
با دوربین های آماتور و حرفه ای
با عینک های مخصوص
یک بار هم در اتاق من
برای همیشه کسوف شد
تنهایی تماشایش کردم
بدون دوربین
بدون عینک
احسان موحد . دوشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۰ . 1:26 .

شاید تو
دریا بودی
و من کوری 
که روی صخره ای وسط دریا
بیهوده انتظار می کشید
احسان موحد . دوشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۰ . 0:57 .

سرم را بالا می آورم
به آسمان نگاه می کنم
و دلگیرم
چرا از آدم ها
رد پایشان می ماند
نه رد نگاهشان
احسان موحد . دوشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۰ . 0:51 .

لب های من شکسته است
ولی چایی داغ تو هنوز
توی نعلبکی

احسان موحد . دوشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۰ . 0:40 .

می گفت دردهای جامعه را بگو
طلاق
سیاست
ویرانه های شهر
می گفت دردهای جامعه را بگو
این جامعه ی لعنتی
که جمع همه ی دردهاست
در قطره ی اشکی از چشم های تو
احسان موحد . دوشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۰ . 0:25 .

شاید دریا نه
اما به مردابی ریختم
مثل رودخانه
به مردابی که
گل های قشنگی داشت

احسان موحد . دوشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۰ . 0:20 .

تَ تق
تَ تق
تَ تق
تَ تق
......
......
ریلی از عبورت
می تپد
احسان موحد . یکشنبه هجدهم دی ۱۳۹۰ . 22:17 .

دست هام  را در جیب فرو برده ام
و پارک را پیاده می روم
فکر می کنم به خورشیدی که
دیگر بالای سرم نیست
در جیب پالتوام
پنهان است
تا سرما نخورد
احسان موحد . یکشنبه هجدهم دی ۱۳۹۰ . 22:7 .

سال ها گذشته
دیگر آن کوچه به اسمت نیست
می بینی؟
در خاطراتم هم گم شده ام
احسان موحد . یکشنبه هجدهم دی ۱۳۹۰ . 21:22 .

Wish you were here*

So, so you think you can tell
Heaven from Hell,
Blue skies from pain.
Can you tell a green field
From a cold steel rail?
A smile from a veil?
Do you think you can tell?

Did they get you to trade
Your heroes for ghosts?
Hot ashes for trees?
Hot air for a cool breeze?
And cold comfort for change?
Did you exchange
A walk on part in the war,
For a lead role in a cage?

How I wish, how I wish you were here.
We're just two lost souls
Swimming in a fish bowl,
Year after year,
Running over the same old ground.
What have we found
The same old fears.
Wish you were here.


کاش اینجا بودی**

پس،پس تو فکر می کنی بتونی تشخیص بدی
بهشتُ از جهنم
آسمون آبیُ از درد؟
می تونی یه مزرعه ی سرسبزُ
از یه ریل سرد آهنی تشخیص بدی؟
یه لبخندُ از یه نقاب؟
می تونی؟

اونا کاری کردن که
قهرماناتُ جای اشباح بدی؟
خاکسترای داغُ جای درختا؟
هوای داغُ جای یه نفس خنک؟
و راحتیِ بی روحُ جای تغییر؟
 یه پیاده روی ِشریکی توی میدون جنگُ
با یه نقش اول تو یه قفس عوض کردی؟

چقدر دلم میخواس،چقدر دلم میخواس اینجا بودی
ما دوتا روح گمشده ایم
شناکنان تو یه تنگ ماهی
سال به سال
در حال دویدن رو همون زمین قدیمی
چی به دست اوردیم؟
همون ترسای قدیمی
چقدر دلم میخواس اینجا بودی

*PINK FLOYD
**فارسی نوشتش از خودم

احسان موحد . جمعه شانزدهم دی ۱۳۹۰ . 1:44 .