گاهی که از سر اتفاق با تو گریه می کنم انگار روی باد می نویسم تو می دانستی نه من حوصله برگشتن داشتم و نه تو که امروز... چه فرقی دارد؟! گاهی که لباس های تو را می پوشم موهایم را از انتهای روزی که رفتی کوتاه می کنم انگار دلم گرفته باشد تا آخر هفته پیاده می روم سایهام در باران گم می شود خیس می شوم و فردا دوباره میآید. باید برایت مینوشتم باران چه نسبتی با من داشت! |