هنوز اینجا یکشنبه است!

درست همان لحظه 

که مورچه ها 

تمام استخوان هایم را 

جویده بودند 

کابوس هایی می دیدم. 

سایه های زیادی 

لگدم می کردند 

تن‌ات بوی سیگار خاموش گرفته بود 

و  من نمی دانستم 

یکشنبه 

از کدام هفته  

آغاز می شود! 

 

اینجا ترافیک سنگین است 

شکل های عجیبی 

لابه لای خاطره هایم 

گم می شوند. 

بیدار می شوم 

و  این پاکت آخر 

هنوز به دی ماه نرسیده 

تمام می شود!