بی حوصلگی این سال ها

 

این روزها 

بی حواس تر از گذشته 

به همه چیز فکر می کنم 

به آدم هایی که 

همدیگر را در آغوش می گیرند 

یا همین همسایه ی بالایی 

که سیگارش را 

صبح زود روشن می کند 

به صفحه آخر این هفته 

فکر می کنم 

به شعرهایی که برایت گفته ام 

به سایه های مشکوکی که هر روز 

لباس مشکی می پوشند 

 

گریه نکن خانم الف! 

وقت زیادی نداریم 

همین روزها که من بمیرم 

تمام کلاغ های خیابان ما 

شاعر می شوند!