سلام همسایه های5

سلام همسایه های5

دلم که برای خودم می سوزد شاعر می شوم!
سلام همسایه های5

سلام همسایه های5

دلم که برای خودم می سوزد شاعر می شوم!

حدود روزهای مردن!

می دانم 

خاک هیچ زمستانی 

سفید نیست 

امروز هم 

یکی از روزهای 

سرد است که باید 

روی رد پاهایم راه بروم، 

برگردم 

و  تو پیر شوی، 

از سرما ناخوش! 

کلاهت را برداری 

و  من از قصد 

تمام زمستان را 

پیاده بروم 

تا به یاد بیاورم 

سالها پیش 

حدود همین قدم ها 

تو را به خاک سپرده بودم!