تا گلو در خواب هایم فرو می روم
در لباس هایی شبیه تنم
چند قدمی به تو نزدیک می شوم
اما کسی باور نمی کند
تا زمانی که اعتراف می کنم
در من زمستانی اتفاق افتاده است
حتی همین لحظه
در من نفس می کشد
بوی باروت
تمام مغزم را پر کرده است
می خواهم بیرون بروم
به اندازه تمام قدم هایت
در خواب های بعدی ام
چشم بگذارم
اما می دانم این سفر
امشب به پایان می رسد
و زن های زیادی
در من راه می افتند
از گلویم می گذرند
تا به مرگم اعتراف کنند!
سلام استاد
شعری زیبا اما تلخ خوندم
چه کنیم که همین تلخی ها دنیای ما را میسازد
تمام وجودم ...
تمام عشقم ...
درک است
درکی که شعرت را تحسین میکند
تقدیم به استاد عزیزم
ممنون از دعوتت
سلام
وبلاگ خوبی داری
نمی دونم کی اومده بودی وبلاگمبه هر حال ممنون
خوش حال شدم
چند قدمی به تو نزدیک می شوم
اما کسی باور نمی کند
تا زمانی که اعتراف می کنم
در من زمستانی اتفاق افتاده است
سلام
زیبا بود.
ممنون از دعوتتون.
سلام
روان خواندم و استفاده بردم
درود
حیفم اومد در مورد این کار نظر ندم.
چیزی که برام جالبه انسجام درونی کارهاتونه و در عین حال استفاده از ساده ترین بیان و حرف ها برای گفتن چیزی که در اندیشتون دارین.
از این کار هم مثل کارهای قبلی تون لذت بردم...
موفق و سربلند باشید...
درود رضا جان /کارات رو دوس دارم ...
شعر قشنگی بود
سلام
و ممنون از دعوت شما
بعضی سطرها شاعرانگی زیبایی داشت و بعضی سطرها معمولی بود .....همین
کوچه باغ خیالتان همواره سبز باد
سلام دوست خوبم
با احترام خوندم و لذت بردم .
بسیار دلنشین
واسه تون بهترینا رو از خدا می خوام
سلام دوست خوبم
با احترام خوندم و لذت بردم .
بسیار دلنشین
واسه تون بهترینا رو از خدا می خوام
درود بزرگوار
اشعار بسیار زیباتون رو مطالعه کردم و آموختم
سبز باشید
خوشم اومد مرسی ازکارت
و این قصه تمام نمی شود
شعری در ستایش دوباره ی مرگ
زیباست جناب تهرانی
همیشه شاعر
نه، توانستم خودم را قانع کنم
که باید می رفتی
نه خدا را
که نباید می گذاشت
بروی...
×با احترام برای خوانش و نقد دعوتید×
سلام گرامی
در نیمه این ماه باد کاغذها را می برد و غزل، قاصدک می شود
تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
بی خبر نمانی...
به روزم با قاصدکی که باد می آوردش
وقتی:
"کلاغی از نگاهت در دلم پر می زند هر شب"
بدرود...
غم گرفته است و می رود بالا
همه ی زنگیم بی تابم
روزها فکر آمدن با تو
شب که شد چشم باز می خوابم
درود
به روزم
سلام
خواندم ولذت بردم.به من سربزنین منتظر نقدتون هستم.
سلام دوست عزیز.گویا آدرستون را اشتباه نوشتید
سلام آقای یوسف زاده
شعرتان رو خواندم
سخنی ندارم کار خوبی بود فقط توصیفگری تا این حد برای بنده آزار دهنده ست، به نظر بنده اگر اتفاقات در " آن " شعر عینی شوند ملموس تر و بهتر است تا اینکه دانای کلی شارح وقایعی باشد که قرار است اتفاق بیافتد.
"روایت" به غیر از توصیفگری ظرفیت های دیگری هم دارد که نباید نا دیده گرفتشان، مثلا راوی می تواند در دل شعر قرار بگیرد و از آنجا با جهان پیرامون تعامل کند و اتفاقات بعدی را رقم بزند.
سبز سبز سبز [گل]
سلام
ممنون از دعوتت
خیلی زیباست
علی علی...
سلام علیکم
شعر شما را با دقت و لذت خواندم
روایتی مستحکم و زبانی یک دست چشمم را گرفت
با تشکر
سلام.
نوع روایت شعر و سورئالیستی بودن تصاویر رادوست داشتم. نوع تکراری هم که در درون متن اتفاق افتاده بود خوب بود.
سلام.
نوع روایت شعر و سورئالیستی بودن تصاویر رادوست داشتم. نوع تکراری هم که در درون متن اتفاق افتاده بود خوب بود.
درود
با احترام دعوتید به " نقد "
درخراب آباد[گل]
سلام. با احترام دعوتید به مختصری شعر و حرف های شما....
سلام
بسیار لذت بردم دوست عزیز
سبز باشید
ممنون/کار زیبایی است....اما اگر قضاها وصحنه ها با ریتم منغیر در کار جای بگیرند اثر بخشی شعر افزون تر می شود...باز سر می زنم
سلام.
از بی حوصلگی خوشم اومد موفق باشید البته فرصت نکردم همه رو بخونم دوباره سرمیزنم
خوشحال میشم به کلبه منم یه سربزنید...
با احترام لینک کردم
سلام ودرود
شعر خوبی بود
به نقد دعوتید
قلمتان پایدار
ممنون رضا جان
سلام
بسیار عالی بود لذت بردم از خواندن سروده زیباتون
عذر منو بپذیرید برای تاخیر به خاطر دعوتتون
تصاویر جاندار شعرتون گویای توانایی شاعر است
ماندگار باشید ومانا
سلام دوست خوبم
تا گلو در خواب هایم فرو می روم
در لباس هایی شبیه تنم
چند قدمی به تو نزدیک می شوم...
بسیار دلنشین بود
سبز بمونی..
سلام به دوست عزیزم
مثل همیشه عالی و زیبا.واقعا لذت بردم.
سلام به دوست عزیزم
مثل همیشه عالی و زیبا.واقعا لذت بردم.
سلام
شعری زیبا، با تصاویر جالب از زندگی روزمره ی امروزی، به معنای واقعی کلمه زیبا بود
سلام ...
بعد از مدتها برگشته ام با حرف و حدیث و غزل ...
گاهی سی و سه پل به نگاهش زدم ولی / او که چهل ستون دلش لرزه برنداشت
...با احترام دعوتید [گل]
سلام
کارتون رو خوندم
زیبا بود
موفق باشید
دخترى درآینه
با لبهاى تو مى خندد
تو هنوز...
با احترام دعوتید به خوانش ونقد.
به خاطرمردم تغییرنکن! چون مردم هرروز تورا جوردیگر می خواهند
سلام دوست عزیز
با لذت خواندمتان پایان بندی خوبی داشت.یه جاهایی از شعر به نظرم آمد میشد ایجاز بیشتری داشته باشه .
لذت بردم
مانا باشید
سلام چه شعر زیبایی تو فیس بوک با شما آشنا هستم ولی هیچ وقت شعراتون رو به اشتراک نمی ذارید ببخشید از طریق وبلاگ یکی از دوستان وارد شدم ...با اجازه وبلاگ شما رو به پیوندهای وبلاگم اضاف می کنم..
و من
پر از تمامی تو
هنوز جاری ام...
سلام و عرض ادب
با احترام دعوتید به دلکده ی رویش.
سلام
جنابالی خودت معلوم هست کجایی
جدی جدی شاعر شدی دیگه بقیه رو تحویل نمیگیری
فکر کردم قهری
نمیدونم تو یکی از وبلاگات(ماشالله اندازه موهای سر من وبلاگ داری)ببین موهای من دیگه چه قدر کمه.هاهاها
برات کامنت گذاشته بودم اما جواب ندادی گفتم حتما این روزا دیگه حوصله نداری
الان خوبی دلم خیلی برات تنگ شده بود.
الینا خوبه بزرگ شده؟البته عکسشو دیدم خیلی ناز شده خدا رو شکر اصلا به باباش نرفته
عکستم خیلی هنریه رضا کلا خونسردی و بی خیالی تو چشات موج میزنه.
تعریف کن چه خبرا چی کارا میکنی؟
من باز مثل همیشه هول هول نوشتم که نکنه خدای ناکرده کلمات تموم بشه.
دیر جواب ندی ها.
سلام
ممنون از دعوت
این قسمتو خیلی دوست داشتم
....در من زمستانی اتفاق افتاده است....
علی بود
ممنون میشم شعرمو نقدکنید
یاعلی
با حترام دعوتید به وخوانش یک سپید
بهروز باشید وبه روز
میخوانمت شاعر
با سلام
و آرزوهای خوب...
--
وبلاگ به روز است
منتظرم و ممنون
سلام
خیلی زیبا بود
سلام دوست خوبم
سپید فوق العاده زیبایی از شما خواندم!
آفرین..
به اندازه تمام قدم هایت
در خواب های بعدی ام
چشم بگذارم...
ممنون از دعوت سروده زیبایی بود
سلام
می خواهم بیرون بروم
به اندازه تمام قدم هایت
در خواب های بعدی ام
چشم بگذارم
زیبا بود و...
و بدرود