مثل ما
که همیشهی خدا
از سایهی خورشید می ترسیدیم
می دانم که
خواب آدم برفیها ابریست!
گم شدن در باران،
گریههای سهشنبه
و این روزهای
لعنتی بهار!
من از اردیبهشت می ترسم
و ندیدنت!
صدایت
که همیشه در خاطرم مانده!
حالا هزار پرنده
از بالای سرم پریده است
اما هنوز
خیلیهای بی حوصله نمی دانند
من برای دیدن تو
خوابهایم را
تعبیر نمیکنم.
اردیبهشت هم میگذردچنانکه ازدیبهشت های گذشته
اول وآخر شعرت نسبت به اواسط آن قویتر بود
شاد باش
سلام..معمولا اشعار شما جزو آن دسته از شعر هاست که من را تا آخر شعر دنبال خودش می کشد و فکر می کنم این مسئله مربوط می شود به روانی و سادگی و زیبایی و امروزی بودن اشعارتان...بی اغراق معمولا از خواندن اشعارتان لذت می برم و البته گاه موارد ایرادی هم در آنها می بینم اما نه آنقدر که کل شعر زیر سوال برود..در مورد این شعرتان هم همینگونه است....خواندم و لذت بردم..مانا باشید و ممنون از دعوت...
هر از گاهی خواند نتان غنیمتی ست که ما را خوش است .
مانا مانی .
من از ماه میترسم
شاید همین ماه بود که به عادت هولناکش خنده تو را سهمیه بندی کرد
خنده شب چهارده...
دلم گرفت!..
شروع و پایان خوبی داشت
کمی زوایدش باید زده شود.
شعر عاطفی بود
بقیه آثارتان هم این مشخصه را کم و بیش دارد.
من برای دیدن تو
خوابهایم را
تعبیر نمیکنم.
شعری خصوصی خواندم .. منظور این است که خاطره های
شخصی و عواطف را در این شعر می بینم ...
و چقدر این قطعه زیبا ست :
خواب آدم برفیها ابریست!
............و از آدم برفیهای من جز هویج و دکمه و شال و کلاهی مستعمل ، چه بر جای میماند...........
ریبا بود و
درود
نازنین رضای عزیز
ممنون که احوالم را میپرسی حالم کاملا خوب است
به یادت بوده ام واز خوندن شعرت هم با همه ی حال واحوالت شریکم میدونم که خواب آدم برفیا ابریه!واین بیشتر بضغ رو دو گلوگلوله میکنه دیگه لازم نیست خواباتو تعبیر کنی درخانه اگر کس است یک حرف بس است
بهع یادت بوده ام وخواهم بود
دوستت دارم
سلام من بازم به روزم
من برای دیدن تو
خواب هایم را
تعبیر نمی کنم
این قسمتش فوق العاده بود!
سلام،خیلی خوب بود.
دیشب خواب دیدم که آمده ای
تعبیر میشود،
زیرا ستاره ای در جلد قاصدک
شبیه تو
روی خوابم نشست.
ممنون از دعوتت رضا جان
کار تازه ای نبود
سر می زنم باز
رضای عزیز خواندم و لذت بردم چون همیشه
برقرار باشی و آباد
ارادتمند چرک نویس
سلام دوست خوبم!
ممنونم که خبرم کردی.
از خوانش شعر قشنگ شما با آن ترکیبات نو و بدیع لذت بردم.
پاینده باشی شاعر!
حالا هزار پرنده از بالای سرم پریده است.زیبا بود........
گم شدن در بهار گریه های سه شنبه .....این روزها ....
از زیبایی کار کاسته است........
به جای تعبیر نمی کنم(خواب می بینم) بهتر نیست
با احترام مجدد اهورایی باشید
سلام دوست گرامی به روزم خیلی ممنون میشم اگه سر بزنید.
سلام و درود
خواندم و استفاده بردم. برخی تعابیر زیبا بودند مثل: حالا هزار پرنده / از بالای سرم پریده است. به نظر می رسد می تواند کار از این بهتر شود. مثلا همین بخش آخر شعر می تواند این گونه شود: حالا هزار پرنده/ از بالای سرم پریده است/اما/من برای دیدن تو/خواب هایم را/تعبیر نمی کنم.
سلام .تصویر سازی شعر هایت عالیست.این یعنی اینکه تو سرشار از تخیلات قوی هستی.این میتونه به تو و شعرت کمک زیادی بکنه...موفق باشید
سلام
شعر زیبائی بود لذت بردم از تعابیری که بکار برده بودید
عاشق باشید و موفق یاحق
سلام
سه شعر آخر را خواندم.
ممنون از دعوتت.
و این آخری چیز دیگری بود. و ای کاش اینجاش اینطور بود:
حالا هزار پرنده
از روی سرم پریده است
سلام دوست عزیز
از خواندن شعرتان لذت بردم ، شعرتان روان و تا ثیر گذار بود . برای شما آرزوی بهترینها رادارم و باز در انتظار خواندن شعرهای قشنگتان هستم.
اگر نظر من مهم باشد از نظر بنده شعر شما زیبا بود و با آن ارتباط برقرار کردم و این برقراری ارتباط با مخاطب از نظر من موفقیت است
به روز و بهروز باشید
راستی چرا نظرتان را در مورد کارم ننوشتید؟
کجا بودی که در جست و جوی خواندن شعر خوبی بودم که با آمدنت این آرزو تحقق یافت
دست مریزاد
سلام دوست گرامی
این پست **** شکر نعمت ،نعمتت افزون کند *****
عزیز من ! کارت در نوع خودش خوب است اما با کمی ویرایش زبانی به تر می شود . مثلن به نظر من سطر اول شعرت زاید است و سطر "خیلیهای بی حوصله نمی دانند " خیلی غریب و نچسب است ( ببخش از این تعبیر ) . بیش تر می خوانمت عزیزم .
سلام رضای عزیز
ممنونم از دعوتت
یا علی
سلام
البته من خیلی کوچکتر از اونم که بتونم نقدی داشته باشم اما این شعرتون به روانیه شعرهای قبلتون نیست و در بعضی قسمتها گنگی خاصی احساس میشه.خوشحالم که به من سر زدید اما خوشحالتر میشدم اگه در مورد شعرم نظر میدادید.متشکرم!
سلام
استفاده کردم.
آدم برفی تون منو یاد این انداخت:
زیر زمین رفتنت
حکایت آدم برفی های تابستانیست!
موفق باشید
و
روزاتون شکلاتی!
مرسی از حضورت...
...من برای دیدن تو خواب هایم را تعبیر نمی کنم
... موهایم را از انتهای روزی که رفتی... مرسی
خیلی زیبا
تعابیر عالی
و فردا دوباره می آید
دستت گرم
به گرمی دمت گرم
بنده آپم!! با تاخیر ۱ هفته ای!!!!!!!!!
سلام دوست من
من به روز م اما نه با شعر
منتظر حضور شما هستم
سلام هموطن خوبم
ممنون از حضور و دعوتتون
زیبا بود ، لذت بردم
همیشه منتظرم
در پناه او
پاینده باشید.
ببخشید نقد بلد نیستم و بیشتر حس می کنم.
به نظرم خوب بود.
برف در زمستان٬ باران در بهار ٬ کوچ پرنده ها و آدم برفی ساکن و درمانده ای که می خواهد زیر برف مدفون شود . صدا هایی که هر اردیبهشت زنده میشوند . این ها نشانه هایی اند که پیشتر نیز به شکل های مختلف آمده اند اما خواب ها . این جدید است . او در خواب دیده میشود اما تعبیر نمیشود یا برعکس او چنان حاضر است که نیازی به تعبیر خواب ها نیست . یا اینکه خواب ها هم از پس این رویای واقعی برنمی آیند .
سلام
آمدم اما دیر
عذر مرا بپذیرید
روانی و سادگی اشعارتان را می ستایم .
ممنون از دعوت
در انتظار به روز شدنتان هستم
بدرود
سلام همسایه ی 5..
من هم مثل تو از آمدن گل های شقایق وقتی که بی تاب پژمرده شدن هستند هراس دارم.
این چه فروردینی است که ما را به مرگ آشنات تر می کند..
البته من و تو و دیگری............
خیلی عمیق به عمق خود سفر کرده ای رفیق....آفرین.
و درود.
سلام رضا جان خوب بود عزیزم
خسته نباشید
سلام
مثل ما
که همیشهی خدا
از سایهی خورشید می ترسیدیم
می دانم که
خواب آدم برفیها ابریست
اجماع ونقطه مشترک این چند پاره معنایی را درک نکردم..
یعنی بین ابری بودن خواب آدم برفی هاو ترسیدن از سایه خورشید نقطه مشترکی پیدا نکردم
که بتوانم قبول کنم
مثل ما...
ممنون از این که خبر دادین...
سلام رضای خوب دارم برای بار چندم شعرت رو میخونم خوب در تداوم شعر های قبلیته رمانس و رمانس!تو بند اول که به نظرم شروع معمولی ای هست و حتا شاید ناخوب پارادکسی هست که خیلی نچسبه بند دوم بد نیست مخصوصن سطر من از اردیبهشت میترسم سطر درخشانیه وحالا هزار پرنده...پریده است که اگه قید زمانش حذف بشه مث الماس میشه و خیلیهای بیحوصله نچسب!اول بار که کارهاتو خوندم احساس کردم به یه زبان روانی در کارهات داری میرسی اما الان فکر میکنم داری خودت رو تکرار میکنی و دوستت دارم و امیدوارم دلخور نشوی از من به من سر بزن و کارهای من رو نقد کن در وبلاگ خرس
درود مهربان
در بیان شعر سپید به بیراهه میروید
در ابتدا شروع تان خوب است
اما به ناگاه گمراه میشوید
و گویی راوی هستید که حکایتی نقش میزند
واژه هایتان به طرز عجیبی پریده رنگ است
شعر قبلیتان را بیشتر پسندیدم
نمیدانم
حکایت شعرتان شده آسمان ابریست
اما خورشید چشمک میزند که من هستم
باران زوزه میکشد که خموش
حال ببینید چه غریب است
کمی بیش مطالعه کنید دوست من
موید باشید
من از اردیبهشت می ترسم
سلام ..
گرچه کمی دیر اما از سفر که برگشتم از این شعر ترسیدم...همیشه خدا از سایه ی خورشیدددبا کار تون خیلی ارتباط خوبی برقرار کردم
گرچه بر خی قسمتها حس میکنم بیشتر از اینکه ربطی نداشته باشند به کارتون بیشتر حس میکنم شخصی باشند مثل سه شنبه ها...پرنده ...اما من ارتباط خوبی به دلیل همزاد پنداریی با این خاطره ها داشتم وبرایم خوش نشست ..فقط میتونم بی اغراق بگم لذت بردم مخصوصا از پایان بندی کارتون...
همیشه هاتون پر اندیشه
مانا باشید..
سلام بزرگوار
با "شکوه باختن" به روزم - تشریف نمی آرید ؟
نمیدونم کامنتم حذف شد؟
سلام.
مثل همیشه زیبا و دل نشین .
شما که خبری از اپ کردنتون ندادید . من وظیفه ام بود خبرتون کنم. سرافرازم میکنید اگه به تلنگر کده منم سری بزنید .
ممنون.
زیبا بود شاد باشی
سلام
زیبا بود
شاد باشید
درود
چند بار آمدم دعوتتان کنم به خوانش اما آرشیو نظراتتان کامل باز نکرد
متاسفم
اما لینکتان در لینکستان ما ثبت شد
این یکی دو روزه دوباره به روز می شوم
خوشحال می شوم سری بزنید
منتظرم
موفق باشید
خواب ابری آدم برفی ها را هم تعبیر نکنیم
که در این زمستان بی برف، شاید خشکی زمین را، با ابری خواب ها ، تر کردیم...
.
.
سپاس از حضورتون.
سلام
حالا هزار پرنده
از بالای سرم پریده است
اما هنوز
خیلیهای بی حوصله نمی دانند
من برای دیدن تو
خوابهایم را
تعبیر نمیکنم.
یعنی طرف اینقر وحشتناکه؟! خدا صبرت بده!
مرحمت عالی مستدام
سلام
خسته نباشید
ممنون که خبر میکنید
بازم روزای هفته علاقه عجیبی دارید اسم روزا رو بیارید این دفه که مته هم اضافه شد
در هر صورت امیدوارم از این به بعد خوابای خوب ببینید که نترسید تعبیرشون کنید
با تشکر