روی جنازه ام
یادگاری ننویس
حالا که هیچ
دیوانه خانه ای
قبولم نمی کند
و روسری سفیدت را
محرم خواب هایم کن
که خیلی وقت است
رویا ندیده ام.
اینجا
انتهای این خیابان
گاهی که دیوانه می شوم
دستم را
روی چشمم می گذارم
و انگار تمام روز را
به هر عابری که می رسم
می گویم:
خیلی خسته ام!
راستش را بخواهید
همین دیروز سنگسارم کردند!
به هر عابری که می رسم می گویم خسته ام...
مرسی آقای تهرانی
زیباست
درود بر شما
دعوتید به آسمانم
منتظر حضور و نظرات ارزشمندتان خواهم بود.
سلام
به روزم
با احترام دعوتید
راستش را بخواهید
همین دیروز سنگسارم کردند!
زیبا بود.
درود بر شما قلمزن عرصه ی ادبیات و هنر
خدا را شکر که دوباره از وجود مبارکتان مستفیض گشته
و از وبلاگ پربارتان بهره ها می بریم
با یک زلال از جناب دادا بیلوردی بروزم
و منتظر نقد و نظرتان هستم
سلامت و سربلند باشید
بگذارید چند کار دیگر از تان بخوانم بعد مطلبی می نویسم عزیز.... سطر اخر خوب بود...
سلام و عرض ادب
خواندمتان و بهره بردم
به خواندن غزلی تازه "حسرت" دعوتید
[گل]
سلام
به روزم با "آتون"...دعوتین...تشریف بیارین
سلام.خوبی؟از شعر چند زمستان دیگر بیشتر خوشم اومد..مخصوصا آخرش زیباتر بود..
ممنون از دعوتت...با 1 شعر جدید منتظر شما هستم.
سلام جناب تهرانی خوبید از پایان بندی کارت لذت بردم راستی برادر چندم فردیس میشینی ؟ بیا به وبلاگ خرس و درباره ی دو کار آخرم نظر بده بدرود تا درودی دیگر
سلام
لینک شدید
اما من نامم را ندیدما
به هر حال ممنونم
با احترام
سلام.ممنونم از دعوتتون.
شعرتون رو با دقت خوندم.
سطرهای درخشان و رگه های خوبی در کارتون دیدم.
شعر منسجمی بود ولی کمی بیشتر به ارتباط عمودی سطرها دقت کنید....
و نکته مثبت دیگر این شعر ایجاز در عین انتقال درست مفهوم کلی شعر است...
احساس روانی هم داشت
شاد باشی
سلام دوست عزیز
ممنون از توجهتان
سلام.شعر خوبی خوندم.موفق باشید.دعوتین به وبلاگم.
زبان و بیانی یک دست داری مهربان و این خیلی خوب است اما کارت در روند خود به عمق بیش تری نیاز دارد که بدان خواهد رسید . شاد باشی
مرسی بابت دعوتات برای شعر. خواندم و مرسی.
آقا فقط یه چیز: ما با هزار زحمت اومدیم و کتاب چاپ کردیم که "دو واو" و منظورمون به خدا واوهای داوود بود. شما هی میای و بهمون فحش میدی! برای اینکه نشون بدی دشمن ما نیستی اون لینک ما رو اصلاح کن و دفعهی بعد که به خونهی ما تشریف آوردی واوهای ما رو نخور، خودم برات غذای لونگی میدم!
سلام
به روزم
شعر طنز جالبی داشت که همین طنز هم شعر را پیش می برد جاهایی مثل أخر شعر کمی بی ربط یا نخ نمامی شد امادر کل از طنزوجریان شعر لذت بردم
به روزم
احمد موسوی کیه؟؟؟دقیقا سوالتون رو نفهمید..یه ادمه دیگه..من شعراشو دوست دارم..کتابشم توی فراموشخانه هست..امیدوارم بخونید و لذت ببرید!
با سلام
به روزم با یک سپید
دست هایم اناری بود گفتند قاتلی!!!
بعد از چندین ماه که کنکور دست و پایم را به میز مطالعه ام زنجیر کرده بود به روزم!
افتخار بدین
((روزاتون شکلاتی...البته نه از نوع تلخش!!!))
سلام آپم بدو بیا
سلام.دعوتید به بزم چوب کبریت ها...
سلام وسپاس
سپاسی بی دریغ...
سلام
من این شعرتان را چندباری خوانده ام و فکر می کردم نظر هم گذاشته ام اما انگار در ذهنم نظر گذاشته ام چون چیزی در کامنتدونی تان از من نبود..به هرحال شعرتان خوب است و پایان بندی ش را دوست دارم...
ممنون از حضورتان...
سلام رضای عزیز
با مهر و احترام دعوتت می کنم به خوانش و نقد شعر تازه ام
منتظر حضور مهربانت
سلام
اصولا از کارهای شما همیشه لذت می برم چون زاویه ی دید و مهندسی واژگان و زبان و معنا در کارهای شما به تشکل و تاویل بسیار مطبوعی می رسد صمیمیت و هم ذات پنداری کارهای شما و صیقل نحوی شعر شما بسیار جالب توجه است من را در جریان کارهای جدیدتان بگذارید
پیچک هندی همچنان میرقصد تا بالای کبودی
باید میدانستم فصل در این چهار دیوار / سفید ِ سفید است
باید تا کبودها و آبها رفت -
رود میبارد در این چهار دیوار.
.
.
.
.
.
● دعوت به مراسم خوانش "تقویم عقربهدار ماههای بهار" / 2
درود بر شما
با دو کار به روزم
و شما با افتخار دعوتید...
سبک زلال مرزها را در نوردید ( ارسال اول )
استقبال از « شعر زلال » در کشور تاجیکستان و آمریکای شمالی ( 1 )
!!!!!!!!!!!!
سلام بر شما بزرگوار عرصه ادبیّات و هنر
عبارت بالا عنوان مطلب بروز ماست.
خدا را شکر که باز از وبلاگ زیبا و پر محتوایتان محظوظ و مستفیض می گردیم.
در وبلاگ اختصاصی« شعر زلال » منتظر ابراز احساس و نقد و نظر حضرتعالی هستیم.
توجّه: خواهشمند است اگر « شعر زلال » در لینکستانتان قرار دارد به آدرس فعلی ( بلاگفا ) تغییر داده و اصلاح فرمایید!
( شعر زلال = http://sherezolal100.blogfa.com )
با احترام
علیرضا
کلمه ها جان دارند
زنده اند
نفس می کشند
پس شعر هم زندگی است
به روزم با یک غزل
ویک چـــــ ــــــــ ـــــــــ ـــــــارپاره
منتظرم
با احترام
اکرم حیدری
سلام دوست گرامی
به روزم
و شما هم به خانه ام دعوت
با احترام
سلام کارتان را یک دیدی زدم استاد! یارای نقد نیست لااقل تا شما پیش دستی نکنید
با شعری جدید به روز هستم اگر قابل بدانید ببینید
چقدر زیبا بود...اما چرا اینقدر کوتاه؟؟؟
سلام اقای تهرانی
بروزم ونظرات ارزشمندتان را ارج می نهم .
با احترام
سلام
شعر خوبی بود ولی به نظر من باز هم جای کار داشت.
دعوتید به آیه های پر از سیب.
کم کم غروب ماه خدا دیده می شود
صد حیف ازین بساط که برچیده می شود
در این بهار رحمت و غفران و مغفرت
خوشبخت آن کسی ست که بخشیده می شود
عید شما مبارک
خیلی قشنگ و قوی بود این کارتون
درود
نخست اینکه: نوشتن را از سرگرفتم: "اینجور هم نمی ماند"
بخوان و برایم بنویس دیدگاهت را
و سپس: عید فطر بر آنانکه حقیقت را به مسلخ نبرده و از سفره دین فروشان و ریاکاران افطاری نگشودند خجسته باد
شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشی
بدرود
سلام
باغزلی خاکستری به روزم و منتظر دید و بازدیدت!
درود بر تو دوست همراه !
با یک پست روایی به روزم :
_ روایتی از عنکبوتهای نامیرا
_ خرده روایت هایی از ماهی های آزاد در آکواریوم شکسته
_ روایت خان !
با احترام دعوتید
سپاسگذارم و
شاعر زی ...
درود بر تو دوست همراه !
با یک پست روایی به روزم :
_ روایتی از عنکبوتهای نامیرا
_ خرده روایت هایی از ماهی های آزاد در آکواریوم شکسته
_ روایت خان !
با احترام دعوتید
سپاسگذارم و
شاعر زی ...
سلام
زیبا بود
کنش های شعری عمومن برمبنای توانش وظرفیت های خلاقه ی شاعر است و
تراوشات ذهنی منبعث از همان مبنا ، ودرک دریافت نوعی شاعر از ساحت شعر
به فراخور آموخته ها در زاویه دید و عمومن کیفیت شعر در نوسان است و
پیر سالی و جوانسالی دخلی به کیفیت نوشتاری محصولات ادبی ندارد چنانکه گاهی
فی المثل منظومه پر طمطراق پیری " گرانسنگ " مغلوب شعرک نوجوانی نوجو
می شود ! واین وضعیت معمولن پشت قضاوت جمعی مخاطبان آشکار می شود و
تعدد تالیفات و آوازه شاعری چیزی به پسند و سلیقه عمومی مخاطبان نمی افزاید از
همین منظر با قید احتیاط از اواسط دهه هفتاد تا کنون عمده تالیفات پسند شده ونمره
گرفته کمتر از شاعران صاحب نام بوده که به زعم این قلم عطف توجه برخی شاعر
ان گرانسال به مفاهیم نخ نماشده و عناصر شعر آرکاییک و استعمال فراگیر کلمات
پر طنطنه و متعاقبن دست دادن تصاویر آشنا و مستعمل ، فضاسازی های کهنه و
مندرس موجد بازخورد مخاطب نوجوی معاصر گردیده که در این میانه از هر
طیف سنی مجموعه شعرهایی پدید آمد که انسجام کلی و قدرت خلاقه و تصاویر نو
و البته برخورداری از زبان شعری تروتازه عمده معیار ارزش گزاری شعر معاصر
بوده است نه پیر سالی و تعدد تالیفات ! ، شمس آقاجانی شاعری که از اوایل دهه
هفتاد با حضور مستمر در مجامع و نشریات ادبی خویشتن را به جامعه ادبی معرفی
کرد " مخاطب اجباری " اولین مجموعه شعر شاعر مورد بحث است که در این
مجموعه شاعر با پشت پا زدن به پنداشت ها و مفروضات پیش اندیشی شده و
امتزاج فنون و قواعد شعری با روزمرگی و چینش و بینش متفاوت درخارج کردن
شعرش از وضعیت مالوف با کنش های زبانی و استعمال مفاهیم دم دست معمولن
در آشنایی زدایی های مخصوصش از مغاک کلیشه ها بیرون می جهد :
درود بر شما
به روزم
سلام مهربان عزیز
به گمان هشتمم دعوتید و به روز شدن"زیستنی به اندازه ی یک فنجان" با مهر
کوک می کنم
گامهایت را
راس ساعت شب...
درود
به روزم گرامی
و منتظر نگاه ارزشمندتان...
سلام
صمیمانه دعوتید به یک سپید و منتظر حضورتان.
با احترام