این روزها
بی حواس تر از گذشته
به همه چیز فکر می کنم
به آدم هایی که
همدیگر را در آغوش می گیرند
یا همین همسایه ی بالایی
که سیگارش را
صبح زود روشن می کند
به صفحه آخر این هفته
فکر می کنم
به شعرهایی که برایت گفته ام
به سایه های مشکوکی که هر روز
لباس مشکی می پوشند
گریه نکن خانم الف!
وقت زیادی نداریم
همین روزها که من بمیرم
تمام کلاغ های خیابان ما
شاعر می شوند!
سلام
همیشه دبده ایم که سایه ها تیره اند ولی تصویری که شما ساخته اید و ابتکار مانای ان شوق زده ام کرد...
درود بر ذهن خلاق شما
متشکرم از لطفتون!
به روزم!
سلام شاعر
لذت بردم از خوانش کارتون.البته در وبسایت آنات این رو خونده بودم و مجددن لذت بردم.
با افتخار به لینک وبلاگم پیوند شدید.
شاد باشید
رضا جان سلام
شرمنده که در این مدت به دلیل مشکلات نه توانست ام در خدمت تو دوست نازنین ام باش ام و امید که مرا درک کرده باشی.
بعد از مدتی با شعری از شاعر گرامی جناب رجب بذرافشان به روز کرده ام و حضور تو نازنین مثل همیشه شادم می کن اد
فدای ات
درود بر شما
ممنون که سر زدید
شعر خوبی از شما خواندم
پیروز باشی
سلام جالب بود.
تازگیها
در جیب هایم
کلاغی لانه کرده
که تمام شعر های پدر بزرگم را
از حفظ می خواند
□
قار...
قار...
قار...
می شنوی ؟!
این شهر , بوی لاشه گندیده ی گندم می دهد.
به کلاغ های خیابان شما وقتی شاعر می شوند.
سلام
اولا اینکه پاینده باشی سال های زیاد کلاغ ها هم باید بهانه ی دیگری برای شاعری انتخاب کنند و دوم چقدر شعرت به این روزهای من شبیه است...
زیبا و قابل ارتباط ..و چیزی که در اشعار شما همیشه احساس می شود جوششی بودن شعر است ..با زبان همیشگی و خوب خودتان
سلام/برای این پست قبلا نظر داده بودم آقای "ت"
او با الف آغاز شد حالا ولی نیست
حتا اگر کل الفبا را بگردم ........
زیبا بودید/.
سلام دوست گرامی
به روزم
.
با ارادت
ممنون از دعوتت.زیبا بود
اگه اسمتون پایینش نبود هم می فهمیدم مال شماست آخه مهرتون بازم توش هست؛کلاغ و همسایه و...
البته من کلاً همین چیز ها رو تو شعرای شما دوست دارم...
تا دوشنبه...:)
سلام
از دعوتت ممنون
خیلی زیبا بود لذت بردم
سلام
به روزم
با احترام و افتخار دعوتید
یا حق
سلام
شعراتون خیلی زیبا بودن
جای صحبت بیشتری دارن البته که اینجا نمیشه درباره همش صحبت کرد
بیشتر خواهم خوند اشعارتون رو
سلام
ممنون از دعوت شما:)
راسش نمی دونم چی بگم.... عجیب و غریبه.... یکمم ترسناکه....
زبان یک دست امتیاز شعر توست مهربان اما عناصر شعرت به تقویت بنیه نیاز دارد . شاد باشی
همین روزها که من بمیرم
تمام کلاغ های خیابان ما
شاعر می شوند!
ممنون برای لذتی که به آن میهمانم کردی
ممنونم شاعر
سلام
کمتر اتفاق می افتد شاعری به لحن در شعرش توجه کند برای اینکه شعر جوشش ست جوشش کلمات .
شاعر عزیز لحن شعر تو بسیار صمیمی ست وروایتگونگی آن تفاوتی ست که می تواند به سبک تو در سرایش منجر شود . شعرها ر ا تا ترس همان روزهای لعنتی خواندم .به گمانم این اتفاق افتاده وکلمات فارغ از اینکه چه می گویند برسیاقی خاص نوشته می شوند .از این روست که برخی از دوستان به صمیمت در کلام واحساس اشاره کرده اند واین همه ناشی از لحنی ست که تو در شعرت آن را به زیبایی پرداخته ایی
زیبا بودند تمام کلاغ ها همسایه ها وموهایی که کاش زیر روسری پنهان نشود...
سلام. به روزم.لطفا نقدم کنین. ممنون.
قشنگ بود
مرسی
امان از دست همسایه ی بالایی که دود سیگارش میاد پایین.
بسیار زیبا.
سلام دوست من
از کلیت شعر خوشم اومد
سلام شعرتان را خوانده بودم.
انتهای شعر را بیشتر دوست داشتم.البته این انتها از ابتدای خوبی هم سرچشمه گرفته...موفق باشید
سلام جناب یوسف زاده
منتظرتان هستم
لطفاً
در کوتاهی سه قطره ای!
????
????
???? دوست خوبم
????
????
????
????
????
???? آپ کردم
????
????
????
????
???? خوشحـال میشم که وبم رو با قدم های سبزتون مـزین کنید
????
یک وقت هایی یک کلمه هایی آدم را محاصره می کند . این حصر اگر بشکند دنیایی دیگر خلق خواهد شد . نباید زیاد طول بکشد . نه . نباید .
سلام
حضورتان را پاس می دارم
من دختر شهر بارانم.
منتظر راهنمایی هایتان هستم!
بااحترام[گل]
سلام همسایه به رو زم با:
آنها خیلی وطن داشتند
در رگ هاشان وطن داشتند
در ادرارشان
در اشک هایی که نمی ریختند برای ما
در تف هایشان وطن داشتند
´´´´´´´´´´´´´¶´¶¶´¶¶
´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶
´´´´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶
´´´´´¶¶´´´´´´´´¶¶´´´´´´´´´´¶¶
´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶
´´¶¶´´´´´آپــــــــــــــــــــــــــــــــــم´´´´¶¶
´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶´¶
´¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶´´´´´´´´´´´´´¶
´¶´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´آپم´´´´´´´¶
´¶´´´´´´´´´´´´¶¶´¶´´´´´´´´´´´¶´´´¶
´¶´´´آپم´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶´´´´¶
´¶´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶´´¶´´´´¶
´´¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶´¶´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´¶
´´¶¶´´´´´´´¶´´´´´¶´´´´¶¶¶¶¶¶´´´¶¶
´´´¶¶´´´´´´¶´آپم´´¶´´´´¶¶¶¶´´´´´¶
´´´´¶´´´´´´¶´´´¶´´´´´¶´´´´´´´¶
´´´´¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´´¶´´¶¶
´´´´¶¶´´´´´´´´´´´آپم´´¶¶¶´´¶
´´´´´¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´´¶
´´´´´´´´¶¶¶´´´´´¶¶´´´´´´´¶¶
´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶¶¶¶¶¶´
´´آپم´´´´´´¶¶´´آپم´´¶¶´¶
´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´¶´¶¶
´´´´´´´´´¶´´¶¶´´´´´¶´´´¶
´´´´¶¶¶¶¶¶´¶´´´´آپم´¶´´¶´
´´¶¶´´´¶¶¶¶´¶´´´´´´¶´´´¶¶¶¶¶¶¶
´´¶¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´¶´¶¶´´´´´¶¶
´´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´´¶
´´´¶¶´´آپم´´´´´¶´´´¶´´´´´آپم´´´¶
´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶آپــم¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
بدو بیا بدوووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
سلام
با توجه به استاد کوتاه بینی که شما دارید معلومه هیچ چیز یاد نمیگیرید. اولین اصل در شعر این است که هر کلمه ای در شعر جای می گیرد بستگی به نوع کاربردش دارد که این اصل ساده رو شما هنوز یاد نگرفتید.
یعنی چی که:آوردن کلمه آهای دیگه تو شعر این دوره زمونه درست نیست و متن را به سوی شعارزدگی می بره.
آهای پولمو پس بدهُ یا آهای گلوله ات جامانده در سرم لحن خطابی داره چون داره کسی رو خطاب می کنه شما هنوز فرق شعار وخطاب رو نمی دونید .
در ضمن من به زور شعر نمی گم من استعداد دارم چون بابا چاهی که هیچ خورده برده ای باهاش ندارم بهم گفت من استعداد دارم چون از خوزستان وشمال وجای جای کشور چه به صورت پیام های خصوصی وچه عمومی بدون اینکه روابط خصوصی با من داشته باشند شعر من رو به صورت تئوریک ستایش می کنند.چون اکثراستادان ادبیاتم در هر جلسه ای اسم من رو به عنوان یک شاعر خوب می آورند.از هر تکنیکی برای کشف استعدادم استفاده کردم به دوستان خوب نقادم زنگ زدم وبا عنوان شاعر بزرگی شعر خودم را خوانده اند وبعد آنها شعر را به صورت اعجاب انگیزی تحسین کردند(که البته آنها هم رک بودند) تمام کتاب های مهرداد فلاح وعلی
عبدالرضایی و ومثالهم رو مطالعه کردم واقعن که خیلی بده آدم ها به همین راحتی درباره ی دیگران قضاوت می کنند وگمان می کنند فقط خودشان جلو هستند کدام شعر دهه پنجاه اینگونه است که من خبر ندارم. رک بودن
دلیلی بر قضاوت های سلیقه ای نیست، 6ساله پیش صالحی میرید یک سال هم پیش فلاح وباباچاهی و موسوی و... بروید شاید در نحوه ی سرایش وسواد ادبی تان تاثیر به سزایی گذاشت.
ببخشید که خصوصی نفرستادم گزینه خصوصی نداشت.
سلام رضا جان
اگه لطف کنی
آدرس جلسات جناب صالحی رو رام بزارید
من نفهمیدم کی نقدی کرده به شا،یا به سید..چون اینجا نوشته ای ندیدم .ولی وبلاگ اون انم رو دیدم.من از اون سبک شعر لذت نمی برم واصلا به نظرم وقتی زیبایی تافیزیکی (به قول سید)در شعر نباشه دیگه جنازه ای بیشتر نیست.شعر شما با ارزش است تصویر خلاقیت وحس با صداقت آمیخته.جواب هر حرافی راهمنباید داد
سلام آقای شاعر
خیلی قشنگه ممنونم خبرم کردی.
بندآخریش خیلی دلنشینه و اینکه به همه چیز فکر می کند این شاعر
راستی اگه ما به همین چیزهای کوچک وشاید در نگاه اول جزیی فکرنکنیم آیا می تونستیم شعربگیم؟
سلام رضا جان،من نقدی از کسی که گفتی توی پیامها ندیدم که بخوام جوابشو بدم.شعرهای پر از تصویر وحس است واینهمه خواننده مشتاق وعلاقمند داری که بی نیاز از دفاع در برابر یک نفر منتقد یا مالف می کند تو را.پر از شعر باشی.شعری که تو را ومرا وهمه آنها که کلمات را دوست دارند به تعالی اخلاقی سوق بدهد
سلام رضا جان در وبلاگ خرس با نگاهی به شعر ابوالفضل حسنی به روز است منتظر نقد و نظر ارزشمندت هستم
درود
بسیار سپاسگذارم که مرا برای خواندن شعر هایتان دعوت کردید.
این شعر هم بسیار زیبا بود و بسیار متفاوت.
مانا باشید
درود بر شما
شادزی
میتونم از شعراتون داخل نظراتم استفاده کنم
البته با اجازه
با سلام.
راستش اول اصلا حس نکردم که دارم شعر می خونم .ساده ترین نثربدون ایهامی بود که در کمال ایجاز خوندم.
اما سادگی قلمتون جذابه ...
پاینده باشید .
سلام...
ممنون از دعوت ناگهانی تون...
شعرهای ساده و بی ادا و بی ادعایی خوندم...
فضای ذهنتون ساده و بی آلایشه...
و مهمتر از همه!!!
حضور مهربان و صمیمی <عشق> است در جان شعر و کلامتون...
سرشار شدم...
زنده باد...!
سلام پسر
عجب شعری خواندم
گریه نکن خانم الف!
وقت زیادی نداریم
روان بودن در شعرشما
خیلی خوب پردازش شده
ونشان می دهد پشت این شعر
عقیده شما است
ویک شعر زنجیر بار
شاد باشی.
آقای تهرانی!
.
روانی و سیالیت زبان این شعر به وجدم می آورد.
کارقشنگی است.
.
.
درودم...وبدرود.
به گلدان گریه هایم که سر می زنم ، همیشه شمعدانی یاد تو بوی بهار می دهد ، بوی تبسم باران بر هق هق برگ وریشه . بوی سجدۀ مسیح لاله ها به پای مریم سپید این روزها.
این روزها که تو نیستی وجای خالی تور ا ابرهای غصه گرفته اند.
این روزها که حنجرۀ سبز چکاوکها ، شمیم ترانه های مهتاب را نمی سراید.
این روزها که تو نیستی وسیمهای خاردارتنهایی.اطراف مرا حصار کشیده اند.
این روزها که مردم کتابهای بی مقدمه، اسیر سکوت قصه های بی حوصله اند.
این روزها که تو نیستی و اثر انگشت شب بر شیشۀ روز ، جرم آشکار تاریکی را هویدا می
کند. این روزها که زمین سیارۀ تنهایی است که گرد خورشید ، غریبانه می چرخد. انسان بر
دادگاه بی جاذبه ای از سقوط ، محکوم به حبسی ممتد پشت میله هایی از بی کسی است.
و این روزها....
زمستان است : پر از برف ، پر از گُل مردگی ، پر از عینکهای سیاه وچشمهای تبخال زده ،
پر از تنگهای بلور بی ماهی ، پر از پاره پاره های دل بر مدار سنگفرش دل تنگی ، پر از
براده های اشک بر دریای چشم به راهی و پر است از روزهای خالی از تو....!
واین روزها.....
بهار نیست. پائیز را نگاه کن که با وقاحتی عظیم ، گلبرگهای سپید یاس را به صلیب می
کشاند. شبهای بی مهتاب را بنگر که چون سفره ای از شهابهای سوخته ، شام فرشتگان زمین
را به تاخیر می اندازد . واین روزها ، ادامۀ قرنهای بی تو بودن است. سالگرد هبوط آدم
وقرن گرد عروج تو...
ومن همچنان تنها و غمگین بر جاده ای که بر مشام شب زده اش ، بوی انتظار تو می رسد ،
می گریم ،چون خاکی باران خورده که راه عبورم تنها به سپیدۀ آمدن تو ختم می شود. پس بیا
که تنها چارۀ این دل بی درمان نام تو ، چشم تو وشرح کلام بارانی ات بر انبساط سینه
ماست...!
سلام
بسیار سپاس از دعوتتون
خواندم زیبا بود اما من وقتی می خواندم منتظر یک اتفاق در سطرهای شما بودم که این اتفاق را ندیدم شاید باید بیشتر واژه ها را به کار بگیرید در کل لذت بردم
موفق و شاد باشید
سلام
شعر زیبایی بود اما میتوانست پرداخت بهتری روش بشه
با مهر
من این شعر رو دوست داشتم شاعر عزیزم!
اما قسمت اخر هر کاری میکنم برام با قسمت اول همخونی نداره!!!!!
سلام.ممنون از دعوتی که کردی!
به نظر من برای شاعر شدن چها تا شرط لازمه:
۱- ذوق و استعداد
۲- شجاعت
۳- مطالعه
۴- نگاه دقیق و متفاوت
شعرهای خوبی داری و امیدوارم بهتر از اینم بشه!موفق باشی.بازم بهم سر بزن.دوست داشتی بهم بگو لینک هم بشیم.ممنون
سلام
ممنون برای دعوت. شعر ساده و صمیمی بود. برای ان شعری که ازتون خوندم همین رو می گم که دوستش داشتم.
امیدوارم بهترین ها رو ازتون بخونم. و البته لینکتون کنم و آلزایمرم باعث نشه یادم بره...
ماندگار باشید