سلام همسایه های5

سلام همسایه های5

دلم که برای خودم می سوزد شاعر می شوم!
سلام همسایه های5

سلام همسایه های5

دلم که برای خودم می سوزد شاعر می شوم!

سه شنبه ‌ی لعنتی!

دارم کلافه می شوم 

از این نفس کشیدن های مداوم 

انگار مدت هاست 

که راه نرفته‌ام 

دارم خسته می شوم 

با این که 

مظنون همیشگی‌ام 

 

امروز 

بیست و چهارم خرداد هشتاد و چهار

یکی از همان 

سه شنبه های لعنتی‌ست! 

ما زیر سایه‌ی درختی 

آرام و بی صدا 

بغض گمشده‌ی خود را 

زیر نفس هایمان 

پنهان می کنیم. 

 

ساعت  

حوالی چهار بعد از ظهر است 

چقدر دوست دارم 

تا دیر نشده 

به خانه برگردم 

مدت هاست  

دلم می خواهد 

سیگارم را 

پشت پنجره‌ی  اتاقم بکشم!

نظرات 229 + ارسال نظر
.مریم دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:13 ب.ظ http://wwwbaronevaroneh.blogfa.com

سلام با تشکر از دعوتتان ..شعرتان پر از حسهای آشنا وقشنگبود
نوستالوژیک...
سربلند و کامییار باشی

ناهور دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:17 ب.ظ http://nahoor.blogfa.com

درود
به روزم که بیایید
برای نقد ارزشمندتان چشم انتظارم
مانایی سزاوارتان

انسان دوم سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:09 ق.ظ http://nyestan.blogfa.com

در ساعت پنج عصر.

در ساعت پنج عصر بود.

پسری پارچه ی سفید را آورد

در ساعت پنج عصر

سبدی آهک، از پیش آماده

در ساعت پنج عصر

باقی همه مرگ بود و تنها مرگ ٧

.....
سلام این شعر مرا به یاد شاعر اسپانیایی " گارسیا لورکا" می اندازد که در ساعت 5 بعد از ظهر نقطه ی عطف احساسش را تثبیت می کند.
و شاملو که در پاسخ به او می گوید:
دریا خندید/در دور دست،/دندان هایش کف و / لب هایش آسمان/ -تو چه می فروشی/ دختر غمگین سینه عریان؟/-من آب دریاها را /می فروشم آقا/ -پسر سیاه، قاتی ِ خونت/ چی داری؟/ - آب دریاها را / دارم، آقا/ این اشک های شور/ از کجا می آید، مادر؟/ - آب دریاها را من/ گریه می کنم، آقا/ -دل من و این تلخی ِ بی نهایت/ سرچشمه اش کجاست؟/ - آب دریاها/ سخت تلخ است، آقا./دریا خندید/در دوردست،/ دندان هایش کف و / لب هایش آسمان/

مستدام باشید.
انسان دوم

مستانه سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:18 ق.ظ http://massi1353.blogfa.com

ممنون از اینکه خبرم کردید برای خواندن شعر زیباتون .. لذت بردم

یکتا سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:24 ق.ظ http://www.yekta52.blogfa.com

سلام دوست خوب
خیلی خوب نوشتی ولی من در سطریکی مونده به آخر اشتباه فکر کردم
فکر کردم می خواید بگید
مدت هاست
دلم می خواهد
سیگارم را
ترک کنم
راستی بهتر نیست ترک کنی؟
شاد شاد شاد باشی

پستچی سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:39 ق.ظ http://postchi2.blogfa.com

سلام
شعر زیبای بود منتظر اشعار جدیدتان هستیم

نگار جمشید نژاد سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:19 ق.ظ http://www.sepinood2000.blogfa.com

سلام

خواندمت در شعر هایت سادگی غریبیست که من دوست دارم

ممنون که سرزدی

تا دوباره ای دیگر......

بوی نرگس سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:20 ق.ظ http://yas60.blogfa.com

سلام شاعر گرانمایه

اشعار دوست خوبم.قابل تامل و انیشه بخشه.
انشاا..آینده بازم از سروده هات بتونیم استفاده کنیم.

عاشق خون سرد سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:53 ق.ظ http://www.asheghekhonsard.blogfa.com

salam khoshhalam ke avalin nafariam ke shereto khond
bai nakahresh hal karadm
sigaram ra posht panjerey otahgam bekesham
bahal bod

ویدا سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:19 ب.ظ http://vidaangel.blogfa.com

شعرت قشنگ بود ولی بدون سیگار

مهدی حسین زاده سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:25 ب.ظ http://www.mangane.blogfa.com

سلام دوست عزیز

با یک شعر به روز هستم

مهدی تقی نژاد سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:55 ب.ظ http://golbon1.blogfa.com/

سلام جناب تهرانی
من که زبان و فای شعر شما را پسندیدم. به نظر می رسد این شعر راحت سروده شده است و این از محاسن شعر محسوب می شود. دست مریزاد.

اجادسا سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:41 ب.ظ http://ajadesa.blogsky.com

سلام

اجادسا وارد 24 سال می شود

اینم خبر خوش تولد تولد منتظرتم زودی بیا

شاد و سبز باشی

خواجات سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:50 ب.ظ

عزیز من ! زبان و نوع نگاه تو به روز است و این داشته ی کمی نیست . تنها به نظر می آید که باید در همین راه که به درستی تشخیص داده ای خود را گسترش بدهی . خوش حالم که از تو شعر می خوانم . شاد باشی.

مانی سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:55 ب.ظ http://maniword.blogfa.com/

حجوم گریه ها را سیل می برد!
و من ردپای باران را شکرانه می بوسم
و در ثانیه های ابری
آهسته کوک می شوم
دستانم میان فاصله ها
نبض گم شده ای را می کاود
اما
آسمان
به نفع آفتاب شهادت می دهد!

مریم اسحاقی سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:32 ب.ظ http://www.es-haghi.com

سلام
شعر زیبایی خواندم با رگه هایی از خاطره و تشویش و یاد.
پایان بندی اش را دوست داشتم.
ممنون دوست عزیز.

محسن گلکار چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:00 ق.ظ http://m-golkar.com

ساعت

حوالی چهار بعد از ظهر است

چقدر دوست دارم

تا دیر نشده

به خانه برگردم

مدت هاست

دلم می خواهد

سیگارم را

پشت پنجره‌ی اتاقم بکشم!


سلام
ممنون از دعوتت زیبا بود ند

بانوی اردیبهشت چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:35 ق.ظ http://banouyeordibehesht.blogfa.com

دلم برای دریچه پنجره اتاقم تنگ شده است
اینجا
بیرون این چهارچوب دنیا بسیار کوچک است انگار !!!

سیده زبیده حسینی چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:36 ق.ظ http://khalvateroshan.blogfa.com

سلام دوست عزیز!
به روزم ومنتظر نظرات ارزشمندتان!
شاد و پیروز باشی .

محمود دهقانی چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:55 ق.ظ http://dehgani.persianblog.ir

دستتان درد نکند و قلمتان جاری باد. مثل همیشه جاندار و با معناست

عطیه چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:27 ب.ظ http://www.hobout67.persianblog.ir

سلام
منم از سه شنبه ها خیلی بدم میاد.به خصوص سه شنبه هفته پیش که اینقدر بد بود که دیگه من از ته دلم ارزوی مرگ کردم.اصلا باید سه شنبه ها رو بردارن.از ۲شنبه یه دفعه بپریم ۴شنبه.چون باهات هم عقیده بودم با شعرت خیلی حال کردم
موفق باشی

پرستو فریدونی چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:31 ب.ظ http://parastoo.gigfa.com

سلام .با شعرتاه همراه شدم .
کلافگی با ضربانی تند آغاز میشود و در اواسط شعر ریتمی کند و خسته به خود می گیرد .که در شعر به خوبی و مهارت و در عین سادگی خود را نشان داده است .

و بند آخر شعر که این ریتم در تبدیل به جریانی دیگر اما در ادامه ی همان ضربان نمودار میشود .
و ژایان شاعرانه و محسوس را جلوه میکند ....
احساسی که بی دلیل دلیل خود را دارد .
سپاس از دعوت .

آیت نامداری چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:40 ب.ظ http://ayat-namdari.kordiblog.com

سلام رضا جان

چقدر دوست دارم
تا دیر نشده
به خانه برگردم
مدت هاست
دلم می خواهد
سیگارم را
پشت پنجره‌ی اتاقم بکشم!

بدون تعارف زیبا بود
ومن خیلی لذت بردم
به روز کردی خبرم کن
بدرود

خیری چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:19 ب.ظ http://pelatinesabz.blogfa.com

سلام دوست بزرگ وارم
ازاین که به من سر زدی ممنون ام
شعرت را خواندم و بسیار لذت بردم ... نه می دانم چند سال داری ولی احتمالن باید جوان باشی ولی مستعد ... من فعلن مسافرت هست ام و تا شعرهای بعدی ات بر می گردم
روز های زیبا داشته باشی
فدای ات

ساقی چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:08 ب.ظ http://10341021mehraboon.blogfa.com

داستانن؟
جالبه

مینا درعلی چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:37 ب.ظ http://www.tansar87.blogfa.com

شعر خوبی بود.
زندگی از دست رفته دارد به نفس نفس می افتد و با مرور خاطرات اش دارد زندگی اش را تنفس مصنوعی میدهد!

مسلم ناظمی پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:56 ق.ظ http://parow.blogfa.com

دارم کلافه می شوم
دارم خسته می شوم
سه شنبه های لعنتی
جملاتی از این دست شعر را از نفس می اندازند. حس شما بهتر است از فضای شعر ادراک شود تا اینکه خودتان بیانش کنید.

مامان فری پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:51 ق.ظ http://roozegarr.persianblog.ir

صبح زودت بخیر با محبت... خیلی این روزا یاد ما می کنی!!! اگه کاری حرفی مشکلی نباشه انگار نه انگار... میخوام خصوصی برات بنویسم نمی دونم نظراتت تاییدیه یا نه بهتره امتحان کنم.

مامان فری پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:57 ق.ظ

از قرار معلوم تاییدیه
این نظر خصوصیه پس تاییدش نکن لطفا
من و مسعود و امید به خاطر تو با تموم ستادیا جنگیدیم و جالب اینه که تو هر دفعه خرابمون کردی!!! چه جوری با بی توجهیت... غروب که نزده می رقصه تو براش رنگ نی ناش ناش زدی
پستت رو تو یه وب گروهی بدون اینکه ذکر کنی این پسته اونم بعد از دو هفته پست نذاشتن/ گذاشتی طلبکار هم شدی رضا؟!!!!
روزی دو ساعت نت کم نیست... اگه هر روز ده دقیقه از این دو ساعتو به ستادیا اختصاص بدی چی میشه؟
سختته هر هفته پست بذاری یه بار مثل مرضیه چند تا از شعراتو پیش نویس کن یا تو وب مسعود کامنت خصوصی کن که تا چند هفته پست داشته باشی
نذار همه به سر ما سوار شن که شما از تهرانی حمایت می کنید... غروب همون اقا رضا هستن که جدیدا کلاس گذاشتن و با این اسم کامنت میذارن و بیشتر از همه مخالف حضور تو در ستادیاس!!!! بهانه دست کسی نده و بیخود با مسعود که همیشه پشتت بوده کله نگیر... روزی ده دقیقه وقت بذار تا همه چی مرتب شه... البته اگه دوس داری که تو ستاد بمونی
فعلا بای بای... ببینم چه می کنی

اتفاق ساعت صفر پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:07 ق.ظ http:///http://shima62.blogfa.com/

سلام »آدرسم اشتباه نیست »هست ؟؟؟

م.بنده ای پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:11 ق.ظ http://www.mohsenmosi.blogfa.com

با دو شعر جدید بروزم و منتظر قدوم شما فرهیخته ی ارجمند.

خاطر پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:15 ب.ظ

سلام

به نثر می زد اما لذتبخش بود خواندن این سطر های پی در پی


موفق بمانید

محمد باقر جمعه 27 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:53 ق.ظ http://www.aaa.vov.ir

مدتهاست که سیگارم را پشت پنجره اتاقم
میکشم
نمیدانم چرا نمی بینند
شاید من نامرئیم
ولی سیگارم؟.......نه نامرئی نیست چون من میبینمش..
منتظرت هستم

جهانگیردشتی زاده جمعه 27 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:54 ب.ظ http://f-bavar.blogfa.com/

سلام ...هنرمند ..وشاعربزرگوار
وشمادوست عزیزدعوت میشوید ...به شعر من ...
به شعر ..نقاشی ..وکمی نوشته حتمن با شنیدن صدای قدمهایتان ..خوشحال میشم ..سپاسگزارم ..............................................................

...........................
آنقدر وحشی میشوم
که آسمان را سرمیکشم
گاهی
تا به زمین میخورم ازسر تاکستان زنی که
شراب شبانه اش را درسینه ام تخمیر میکند...
.....

باران سپید جمعه 27 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:55 ب.ظ http://sepidebarani.blogfa.com

سلام

کار خوبی خواندم و از این که با کلمات راحت رفتار می کنید جای تشویق دارد.

موفق باشید.

سیده زبیده حسینی جمعه 27 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:28 ب.ظ http://http:/khalvateroshan.blogfa.com/

ساعت

حوالی چهار بعد از ظهر است

چقدر دوست دارم

تا دیر نشده

به خانه برگردم

مدت هاست

دلم می خواهد

سیگارم را

پشت پنجره‌ی اتاقم بکشم!

سلام دوست عزیز!
شعر خوبی بود. اما اتفاق شاعرانه ی خاصی با خود نداشت یا آنقدر این اتفاق کمرنگ بود که حس نشد....
شادو پیروز باشی

رویاباقری شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:49 ق.ظ http://www.toolooemah.blogfa.com

سلام
محرم امسال بی صداتر از همیشه از راه رسید...لااقل برای من...
به روزم

شیوا فرازمند شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:11 ق.ظ http://www.sanva.blogfa.com

سلام...خواندمتان..بخش اول شعر را خیلی پسندیدم..اما با بخش میانی نتوانستم ارتباطی برقرار کنم به دلیل مشخصاتی که ایجاد کرده بودید و خصوصی سازی و به نوعی گنگش کرده اید برای مخاطب..... بخش پایانی که باز هم فضای خوبی داشت...ممنون...

سیمین شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:42 ق.ظ http://mehrabanbash.blogfa.com

دیگر نمانده حرفی
تا بر زبان برگ جاری شود...
پاییز هم رفت...شما به آپ زمستانی من دعوتید

الهام حیدری شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:07 ب.ظ http://memo3.persianblog.ir

سلام
از آشنایی با وبلاگ خوبتان خوشحالم
قسمت دوم شعر را دوست داشتم
اما بعضی قسمت های شعر به نظر می آمد عجولانه نوشته شده بود مثلا
دارم خسته می شوم
با این که
مظنون همیشگی‌ام
جدا از این که مظنون همیشگی ناگهانی وارد کار شده
و بعدا هم کلیدهای لازم برای درکش به مخاطب ارائه نمی شود
مظنون همیشگی بودن با خسته بودن در تقابل نیست
بنابراین [با این که] همراهش صحیح نیست

نکته ی بعد بیان بیش از حد روی شعر است
که به نظر من در این شعر جواب نداده
و مانع التذاذ ادبی است!

المان های زیادی در شعر وجود دارند
که استفاده ی خاصی از آنها گرفته نشده
مثلا من به عنوان مخاطب از خودم می پرسم چرا ساعت۴؟
چه دلیلی برایش وجود دارد؟!
امیدوارم پیشنهاداتم مفید بوده باشد
و شما هم به من سر بزنید
موفق باشید

راحله حدیدی شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 03:00 ب.ظ http://neyestaan7.blogfa.com

سلام ممنون از دعوتتان
این کارتون پر از حس بود ولی احساس می کنم به نثر نزدیک شده یه جاهاییش باید حذف بشه
موفق و شاد باشید

راحله حدیدی شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 03:01 ب.ظ http://neyestaan7.blogfa.com

سلام دوست عزیز

"این قنداق نشانه ی دست و پاگیری بزرگی نیست- محکم بگیر!
روم به دیوار تا ماندنت بالا می پرم جای نفرین هایم خالی!
حالا دیگر دروغ و راست قصه را بگذار پای آلزایمر این متن."

" شعر ارتعاش در جشنواره خوارزمی"

بروزم و منتظر قدمهایتان روی سطرهای این متن هستم
موفق و شادباشید
[گل][بدرود]

عطیه یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:56 ق.ظ

salam maloom hast to kojaee.
delam barat tang shode. ham in ke kheyli negaranetam, sabeghe nadasht in hame modat azat bi khabar basham.

تلاله یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:03 ق.ظ

سلام
به روزم دوست من

رو یا یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:24 ق.ظ http://nafaas. blogfa. com

ساعت

حوالی چهار بعد از ظهر است

چقدر دوست دارم

تا دیر نشده

به خانه برگردم

مدت هاست

دلم می خواهد

سیگارم را

پشت پنجره‌ی اتاقم بکشم!




‌‌سلام .این قسمت از نوشته تان شعر است . مقایسه کنید . این طور نیست؟ اینجوری قشنگتر نشد ؟

آفاق شوهانی یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:25 ق.ظ http://Shohani.blogfa.com

نقشی که به کلمه ها داده ای بسیار به جا و هنری است.از خواندن شعر شما لذت بردم.

فاطمه یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:42 ق.ظ http://shabe7.blogfa.com

سلام...
شعر خوبی بود... یادم اومد که چقدر دلم برای بعضی چیزها تنگ شده!...
...
چند تا از شعرهای قبلی رو هم خوندم... جالب بود...
...
موفق باشید...

کازینو یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:30 ب.ظ http://www.casinoo.blogfa.com

بیا تو حال کن

رضا طبیب زاده یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:49 ب.ظ http://tanhakade.blogfa.com

سلام
به روزم با تکه پاره هایی نوشته آلود
و
شاید شعر
منتظر آمدنتان با اندیشه های منتقدانه هستم.
پیروز باشید.

سیدجعفرعزیزی یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:17 ب.ظ http://sayedjafar.persianblog.ir

سلام خواندمت...به روزم و منتظر...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد