به کسی که هنوز فراموشش نکرده ام
شبیه من
که خواب هایم را
همیشه
زیر روسری ات پنهان می کنم
کسی با سایه اش
حرف می زند
مادرم
با موهای سفیدم رویاهای سیاه می بیند
و من خالی از تو
به تمام دست خط های دنیا
شک می کنم.
من آمده ام اینجا
سیگارم را
برای کبریت های بعدی
روشن می کنم!
لباس هایت را بپوش!
انتهای خیابان قبلی
من تو را کاملا
از دست می دهم!
سلام
نبود کسی در بود کسی یا نبودش...یا گمانی که نبود کسی را به خاطر شاعر می آورد...سخن با سایه...سخن با تنهایی...با خود...در خود...با همه فکرها و اوهام...
همه مادران آرزوهای بزرگی برای فرزندانشان دارند...
این سطر را«مادرم/با موهای سفیدم رویاهای سیاه می بیند»دوست داشتم.شروع شعر نبود کسی را که خطاب شاعر به اوست را خبر می داد.نمی دانم شاید می شد از این سطر« من خالی از تو » چشم پوشید تا خواننده خود به این نبودن پی ببرد.و این انتظار که شاعر آن را با کشیدن سیگار (که موقتی ست) چنان در ذهن تداعی می کند که گویی برایش امری عادی است و انتظار خاصی ست.و پایان بندی شعر مخصوص نوع نگاه شاعر است و شاید به نظرم می شد بهتر از این باشد.در کل عاشقانه ی متفاوت و زیبایی خواندم.موفق و شاد باشید.
سلام آقای تهرانی
بازهم مثل همیشه شعر خواندم رفیق...
موفق و کماکان متفکر
توی این شعر یه حرف بزرگ بود.اخرش میخکوبم کرد انتهای خیابان قبلی من تو را کاملا از دست می دهم .به نظرم اوج شعر این جا بود که ضربه نهایی را زده بودید.خسته نباشید دوست من.
انتهای خیابان قبلی
من تو را کاملا
از دست می دهم
تازگی بعضی از واژه ها توی این شعر شما خیلی خوب جا افتادند ... و هیچ جای زائدی نداره . خیلی قشنگ بود . من معمولا از این جور شعر ها خیلی خوشم میاد . خیلی زلال و شفاف بود .
موفق بمونید .
نمرده ام
حتا حالا که
هزار سال تا روز قیامت
مانده است
قول داده ام
منتظرت باشم .
؛ ضیا الدین شفیعی ؛
سلام
وبلگ مدادومدار جایی برای زندگی مجازی من باشعروداستانکهایم .جایی برای ابرازآنچه ازحدود بیست سال قبل ازثقل ادبیات باخوددارم .به دیدارم بیایید که مسرورازحضورزیبایتانم .لینک هم اگرمایل بودید www.shoolan.blogfa.com
مدادومدار
بار رمانتیک سروده های شما تامل برانگیز وبه نظر می رسد شاعر به خلع وفقدان مفاهیمی از این دست پی برده وهوشمندانه با این تمهید به جذب وجلد مخاطب اهتمام ورزدیده . که به باور این قلم موفق نیز بوده است.
افرین...
سلام
وب جالب داری
مطلبی با عنوان "هزینه تغییرات نوشتم مایلم نظرتونو در این خصوص بدونم
متشکرم
سلام.
امیدوارم خوب باشید.
به روزم.
این دفه دیگه هنگیدم آقای تهرانی!
خیلی دلنشین بود!راسی اینی که هنوز فراموشش نکردین همونی نیس که تو همسایه های ۲ ازش گفتین؟؟
منم به روز بودماااااااااااا! تولدمو تبریک نگفتین!
سلام
خوب می نویسین . ساده اما یر درد و دل . بازم سر می زنم
سلام
سپیدتون روخوندم وآنچه که ازشعرومحتوای ان برمی آمد یک نوع واسوخت در شعر حضور داشت و بههمین دلیل شاعر در گفتن همراه با نگفتن حرکت کرده بود و طبق سرتیتر پست تمام حرفهارا نخواسته بودبگوید واین به شعر شدن کمک کرده بود.
تغییر مسیر افعال برای شعرترشدن کار مشکل اصلی کار بودکه گاهی برای به چالش کشیدن بود اما ناموفق و غیرحرفه ای....ایجاز وصرفه جویی بزرگترین کمک را به تاثیر گذاری این کار کرده بود..............
راستی من هم به روزبودم
سلام
خیلی خیلی زیبا بود
خوشحالم که زود اومدم و خوندمش!
به روزم
با رقصی عاشقانه
که منتظر نقد شماست.
سلام دوست من
نگاه جالبی د شعر دارید اگر چه وبه زعم من موتیف ماقبل آخر می توانست نباشد
اما این موتیف فوق العاده بود:
لباس هایت را بپوش!
انتهای خیابان قبلی
من تو را کاملا
از دست می دهم!
بااحترام هجوووووووووم
مرسی رفیق عزیز
فضا سازی بکری داشت.دارم ما بقی نوشته های خوبتان را می کاوم.
فداتشم
درود
از همیشه زیباتر بود
خیلی عالی بود
چندین بار خوندم و واقعا لذت بردم...
سبز باشید...
راستی من هم به روز بودم...
سلام. نتونستم قسمت اول و دوم شعر یعنی ابتدای شعر تا شک می کنم" و "من امده ام اینجا" تا پایان شعر رو به هم پیوند بدم. حس می کنم دو شعر مستقل هستند تا دو بخش از یک شعر. اما بخش دوم بسیار زیبا بود.
سلام دوست عزیز
شعر خوبی بود و من از بخش پایانی آن خوشم امد . فقط نکته ای که در ذهنم است حضور چند باره فعل ها با کلمات می استمرار در شعر است کمی از انرژی شعر کاسته است فکر کنم با مشورت بزرگان اصلاحیه ای بر این افعال انجام دهی شعرت خیلی بهتر می شود . موفق باشید
فضای شعر از تقابل شکل گرفته.تقابل خواب و بیداری ، رویا و کابوس، رفتن باهم و به نوعی جدا بودن از هم و...در نهایت آگاهی در مقابل ناآگاهی .
مادر به عنوان یک سوپر اگو، ذهنی آشفته را رهایی می دهد و رویا را به واقعیت تبدیل می کند تا سایه که نماد عقده های سرکوب شده است به شناسایی در آید و سیاهی زندگی مد نظر قرار گیرد و علت آشفتگی مورد شک قرار گیرد تا آگاهی به سطح آید و بر همه چیز غلبه کند و جدایی آگاهانه انجام پذیرد.
پایان شعر بسیار زیبا بود.
لباس هایت را بپوش!
انتهای خیابان قبلی
من تو را کاملا
از دست می دهم!
درود بر شما و ممنون از دعوت.
سلام / مرثی از دعوتت جالب بود
سلام خدمت شما....!
میدونی یکی از انتخابات بهترین شعرها چیه؟
اینکه آخر شعر زیبا و جذاب تموم بشه.... و شعر شما این خصوصیتو داره و اما بقیه اش...
خب من در حدی نیستم که نظر کارشناسی بدم اما بعضی کلمات زیاد به هم نمیومد و شعر و از جذابیت مینداخت مثل:من که خوابهایم را زیر روسری ات پنهان میکنمک و مادرم با موهای سپید من رویای تیره میبیند...!
نمیدونم شاید من چیز زیادی نفهمیدم....
حتما واسم توضیح بدین.در ضمن نظر واسه شعرم یادتون رفت!!!
راوی که حالا موهایش سفید شده و به خط آخر رسیده است بیاد
عشقی که سالهاست اورا از دست داده افتاده و نجوایی درونی
را با معشوق خود می سراید.
نجوایی با واژه هایی بکر و تصاویری با روشنترین رنگ ه
سلام رضای عزیز ممنون از دعوتت
درود
چه تصویر رسا و قابل لمسی داشت این شعر
زیبا بود
همیشه زیبا باشی
سلام
شبیه من
که خوابهایم را
همیشه
زیر روسریت پنهان میکنم
نیم بندی که به زبان شاعرانه مضمون عاشقانه ای را با دست کم دو استنباط در ذهن مخاطب زیبا شناس نقش میزند
الف: وقت خوابیدن روسری او بجای ملحفه چهره پوش صورت راوی است.
ب : خوابهایی که راوی می بیند در گوش او که محرم اسرار است بعنوان( راز مگو) زمزمه می شود
و نیمه ی دوم بند :
مادرم
...
عشق جنون امیز مادر به فرزند درجه ای از دلهره و تشویش بجانش می اندازد که در زمزمه های دائمی با خود نگران مسن شدن پسر وعزب ماندن اوست و این واگویه های دلشوره امیز به شرطی شدن خوابیدن زیر رو سری او یا وسواس بازگفت رویاها در گوش او بی شباهت نیست
و من خالی از تو!!!؟؟؟
اگر خالی بودن راوی را عدم تعلق خاطر به او تعبیر کنیم؟ بهیج وجه نه با تعبیر و تفسیر من میخواند نه با سطور قبل و بعد از خود
اما اگر از این سطر نوعی فراق و جدایی استنتاج کنیم(اگر چه چندان مجاز نیستیم) انگاه در راستای محتوای کلی قابل اطلاق است اگرچه اصولن نبود این سطر اسیبی به تمامیت سروده (غیر از نقش لولایی برای سطر بعد) نمی رساند
تمام دستخط های دنیا را میتوان قول و قرار ها و پیمانهای بسته یا قباله و اسناد توافق شده تلقی کرد
بند دوم که براحتی میتوانست بتنهایی یا بخشی از یک شعر اجتماعی باشد را در اینجا فقط میتوان از دریچه ی تصویرسازی به نفع اندوه و حسرت و عدم تعادل روانی مستولی بر فضای شعر و دود کردن پیاپی سیگار نگاه کرد.(سیگار را با سیگار روشن کردن)
و بند اخر شاید حاکی از اخذ تصمیم نهایی و یکسره کردن کاری که به جدایی مطلق منجر می شود باشد
پارادوکس خیابان قبلی میتواند اطلاق به محضر یا جایی که تصمیم قطعی جدایی در ان در ذهن راوی منعقد شده و او را به پوشیدن لباس تحکم می کند
سلام /بعد از مدت ها حضور شما را داشتم از سروده زیبای شما لذت بردم پایدار باشید
سلام..شعر خوبیست و تصویرهای ارائه شده عمیق هستند و جاندار...موهای سفید و رویاهای سیاه...از این مقوله خوب استفاده کرده اید و سیگاری که یعد به آن اشاره کرده اید به همین نقطه نیز وصل می شود...دستتان درد نکند و موفق باشید.
سلام.
زمان در دست های شاعر چه تُرد شعر می شود.
مادرم با موهای سفیدم رویاهای سیاه می بیند...
...
انتهای خیابان قبلی
من تو را کاملن
از دست می دهم.
زیبا بود.
درود
معلوم است که شاعر قوی ای هستید!
شعر ساختارگرائیست.اما با این وجود گاهی خودش را گم می کند و مخاطب را به دور می کشاند.و در برخی اوقات هم جواب قانع کننده ای را در کل کلر نمایان نمی کند.تغییر افعال و ایجاز در شعر بارز بود.
بعد از آوردن خواب و زیر روسری اگر از سیاهو سفید استفاده نمی شد بهتر بود..مخاطب خوش کر خودش می فهمد کنکاش را چگونه در طول شعر طی کند...
در برخی بندها شعر از کل و درون مایع اشلی جدا می شد و ارجائی به متن پیدا نمی کرد.(بند سیگار)
حس غریبی در کار بود که من عاشق این هوا هستم...
لینک شدید
سلام
ااول از همه ممنون از دعوتتون
درباره شعر هم بگم که این شعر هم مثل بیشتر شعر های دیگه تون فضای غم باری که حس غم انگیز که البته زیبا هم هست را به خواننده وارد میکند
در بعضی جاها تضاد های بسیار زیبایی به کار گرفتین
به دل مینشست
مادرم
با موهای سفیدم رویاهای سیاه می بیند
به هر حال زیبا بود و دلنشین
یا حق
پایان بندی قشنگی داشت. از همان جا که گفتی شعرم رو تموم میکنم. مرسی از راهنماییت
سلام آقای یوسف زاده
اثر ارزشمندتان را خواندم .ممنون از دعوتتان.
با احترام
...خواب هایم را
همیشه
زیر روسری ات پنهان می کنم
سلام و درود
زیبا بود
رسم بر این نیست اولین دیدار را نقد کنیم
موفق باشید
انتهای خیابان قبلی
من تو را کاملا
از دست می دهم
...
واز دست می دهیم به همین سادگی اما تلخ و جان کاه
خیلی شعر بود.
سلام همسایه
شعر زیبای تو را خواندم
و باز هم خواهم خواند
سلام سلام
من اومدم...کلی دعات کردم...به روزم
آهنگ رو هم به احترام شما برداشتم
سل لام سه تیکه شعر نوشتین که به نسبت خوب و قابل تامله .. همسایه گاهی میام سرک می کشم توو حیاط خلوتت بینم چی کاشتی توو باغچت...
خیلی زیبا بود.
احسنت بر شما کم حرفی نیست من اپم ومنتظر حضور دوباره شما
سلام
ممنون از دعوتت.
کار رو خوندم. احساس قوی توی این کار نمایان بود.
پیروز باشی.
سلام
پراحساس و خوب بود نه ببخشید عالی بود
سبز باشی
سلام دوست من
خیلی روان با ترکیبات زیبا سرودی که تا انتهای شعر بی وقفه درگیر تصاویری به جا و نه زائد بودم
ممنون بابت شعر
ارادتمند
من با لینکت کردم
سلام ... تازگی داشت شعر تازه ای که سرودی...
ممنون از دعوتت...
با آرزوی سلامتی و توفیق
ممنون که به عطر گلواژه های این دفتر دعوتم کردی
شاعر باشی تا همچنان...
سلام
بدون تعارف کاری زیبا و در خور بود. دست مریزاد.
روسری ات را که برداری
تاره میفهمی
جه خوابی برایت دیده ام
سلام
شعر خوبی بود تو سطر یکی به آخر اون کلمه ی <من> کاربرد نداره
لذت بردم
یاحق
سلام
خواندم و لذت بردم
مرسی از دعوت
سلام
ممنونم از دعوتت
کار خوبی بود
شاد باشی
یا علی
سلام
مرسی از حضورتون
بهتر نبود به جای کلمه رویا ها از کابوسهای سیاه استفاده میکردید
در پناه پروردگار
سلام.حس قشنگی دارین!موفق باشین