به کسی که هنوز فراموشش نکرده ام
شبیه من
که خواب هایم را
همیشه
زیر روسری ات پنهان می کنم
کسی با سایه اش
حرف می زند
مادرم
با موهای سفیدم رویاهای سیاه می بیند
و من خالی از تو
به تمام دست خط های دنیا
شک می کنم.
من آمده ام اینجا
سیگارم را
برای کبریت های بعدی
روشن می کنم!
لباس هایت را بپوش!
انتهای خیابان قبلی
من تو را کاملا
از دست می دهم!
بیا هنوز از جنگ چیزی مانده که بخواهم با تو تقسیم کنم!!!
سلام
سلام دوست عزیز بعد از مدتها با یک شعر تازه بروزم.
سلام بزرگوار
خواندمت ! بسیار زیبا و با فهم درک امروزی شعر
واقعا خوب بود ُ برای گفتگو ی مفصل منتظر کارهای جدیدتر می مانم
لینکت کردم پیش چشم باشی
سلام
چرا آپ نمی کنی شاعر؟؟
قلمتان ستودنی است/ شعرتان را خواندم و لذت بردم
لبخند بزن
با کسانی که زبانشان را نمی دانی
لبخند
تنها زبانی ست که همه می فهمند..
موفق باشید
با سلام و احترام
ممنون از اینکه نظر خودتونو گذاشتید.
اگه به اشکالات شعرم ریزتر اشاشاره کنید ممنون می شم.
[گل]در کرشمه 1و2 بروزم ومنتظر شما دوست عزیز هستم [گل]
درود.....
کله سحر است !
بوی پاچه می آید ازهر چارگوش این ایوان...
بوی بنا گوش می آورد هر دریچه ای که می وزد!...
این شعرتون شروع و پایان خیلی خوبی داشت. ردهایی هم بود از شاعرهای دیگری مثل مرحوم شیدایی، جناب خواجات و ... ولی خوب بود، چون با ذهن شما نوشته شده بود.
شعر قوی و زیبایی بود.
ممنون
سلام اقای تهرانی
این برای شعر بالاییت است که نظراتش غیر فعال است...
خواندم شعریتت را و لذت بردم آنچه که می باید را ، اما بعنوان مخاطبم چند نکته را می نویسم که حداقل بدانی که به شعرت و خوانش آن ارزش قائلم وگرنه می نوشتم خوندم و لذت بردم ....
شعر از سه بند تشکیل شده است که بند اول کلیت شعر رو لبه ی تیز نثر و شعر داشت پیش می رفت گاهی سمت نثر و گاهی سمت شعر...توی همون بند اول شعر کمی تحت تاثیر بعضی از شاعران دهه 70است شاید هم نباشد وفقط تشابه استفاده از تکنیک و نوع چینش کلمات باعث تداعی شعرهای آن دوره برای مخاطب گردیده است ...مثل دارم کلافه می شوم !!!توی همون بند اول انتهایش نمی دانم شاعر وقتی دارم یه روایت یا یک ریتم معمولی رو پیش می برد ناگهان از کلمه مظنون استفاده می کند که در بندهای بعدی شعر هم از ان کاربردی گرفته نمی شود که دلیل آمدن ناگهانی آن را بدانیم .
بند دوم در شعریت خود خوب بود هرچند تصاویش با هم هم خوانی نداشتند یکی عینی و دیگری ...اگر هم به عمده بوده برای ارتباط بین این تصاویر چیزی کم است ....
در بند سوم نیز شاعر فقط انگار فقط می خواهد شعریتش به اتمام برسد ...و استفاده زبانی از عدد چهار که به نسبت نه ضعیف بود و نه قوی ....
در هر صورت شعر زیبایی بود درکلیت با تمام نقیضهای موجود از نوع کنشهای موجود و روایت های عمودی ....موفق و پیروز باشید ...
سلام آبجی. کارات همیشه تکه حرف نداری گلم. عاشقتم. آبجی کوچیکت مرضیه
سلام شعرای نو نگفتین
سلام شعرای نو نگفتین
من دلم می خواهد..
بنشینم روی پرهای خیال . بروم آن بالا.!
تا به خوش رنگترین آبی دنیا برسم..
و در گوش نسیم فاش کنم.. راز زیبایی چشمان تورا..!
من دلم می خواهد " تو کنارم باشی..
در زمانی که برایت غزلی می سازم.. و ببینی آخرین بیت مرا .!
آخرین بیت من از آمدنت می گویـــــــــــــــــــــــــــــد...
وبلاگ قشنگی داری وبلاگ من به قشنگی وبلاگ تو نیت اما یه سری بزن
دوست داشتی بلینکم
کاش همیشه در کودکی میماندیم تا به جای دلهایمان سر زانوهایمان زخمی میشد