به کسی که هنوز فراموشش نکرده ام
شبیه من
که خواب هایم را
همیشه
زیر روسری ات پنهان می کنم
کسی با سایه اش
حرف می زند
مادرم
با موهای سفیدم رویاهای سیاه می بیند
و من خالی از تو
به تمام دست خط های دنیا
شک می کنم.
من آمده ام اینجا
سیگارم را
برای کبریت های بعدی
روشن می کنم!
لباس هایت را بپوش!
انتهای خیابان قبلی
من تو را کاملا
از دست می دهم!
سلام
با شعر جدیدی از خودم به روزم
منتظر نظر ارزنده تان
با احترام :
رضا حاتمی
تغقتغقت
دچار یعنی عاشق... و فکر کن که چه تنهاست ماهی کوچک که دچار آبی بیکران دریا باشد...
سلام دوست خوبم
آپ هستم و منتظر حضور پرمهرتان.
سبز باشی
سلام رضا جان
شعر زیبایت را بعد از مدتها انتظار خواندم و لذتی شگرف را احساس کردم
مخصوصا قسمتهای پایانی کار قدرت و تصویر زیبا تری داشت
ببخش که دیر آمدم
بر قرار و بر مدار
یا علی
سلام
ممنون سر زدین واقعا خوشحال شدم
اپم و منتظر حضورتون
بای
سلام
شعر قشنگی بود و بسیار زیبا سروده شده بود
من همیشه به همه شاعرها گفتم که واقعا بهشون حسودیم می شه که چقدر خوب می تونند احساسات خودشون و با ترتیب و نظم خاصی بیان کنند من هیچ وقت همچین استعدادی نداشتم و نمی تونم نظر بدم که شعرتون چه مدلیه
فقط می تونم بگم من از خوندنش لذت بردم
از لطف بی پایان شما ممنونم.
خواندم و بسیار لذت بردم.
باز هم به مهمانی این وبلاگ خواهم آمد.
سلام !
ممنون از دعوتتان!
شعر زیبا و لبریز از احساس و اندیشه بود ..
من آمده ام اینجا
سیگارم را
برای کبریت های بعدی
روشن می کنم!
شادباشی .
به وبلاگ من سر بزنید
خوشحال خواهم شد
راه به روایت عاشق نابینا
http://sepehreafghan.persianblog.ir
انتهای خیابان قبلی
من تو را کاملا
از دست می دهم!
سلام
خیلی ممنون از دعوتتون ... از شعرتون خوشم اومد ..امیدوارم موفق باشید
با سلام
همسایه ی مهربان کارهایت همیشه برایم طرز دیگری از شعر است که مرا به وجد می آورد.
موفق باشی
سلام . خب من به خوب بودن شعرهای شما عادت کردم . فقط این کلمه کاملا رو شاید اگه از انتهای شعر برمیداشتید دلنشین تر میشد.( نظر شخصی )
سلام
شعرتون رو خوندم . احساس زیبایی در شعر جریان داره .
اذت بردم
موفق باشید
سلام به سومین رضا تهرانی ای که میشناسم
اولیش عموم بود
دومیش پدرم که محمد رضا بودو واسه دوستاش رضا تهرانی
سومیش شما که شاعرانه هاتون مشعوفم کرد
از خوندن کاراتون لذت بردم
بچه های کرج شاعرای خوبی هستن
در کل عالی بود
امیدوارم شاعر تر از همیشه باشیدوگرم تر از هر چه آفتابگردان
بازم سر بزنید خوشحال میشم.
پس تا بعد...
فروشی نیست!
شعر است!
بخوانید!
فروشی نیست!
شعر است!
بخوانید!
نه شبیه تو
نه شبیه من!
شبیه عشق است
عشق تا شکستن
هر آنچه را که سرودی...
سلام و وقت به خیر!
پنجره ی بی اسم باز و بسته شد.
سر زدنتون باعث خوشحالی و افتخاره.
ضمنا یکی دو ماه پیش یه سری اومدم محل کارتون تشریف نداشتید از پدر خواهش کردم بهتون سلام برسونن...
در پناه خدا...
سلام اقا
بابا ما هستیم شما نیستید
من همیشه دوست دارم نظرتونو در مورد پستام بدونم ولی شما انگار اصلا اونارو نمی خونید
به هر حال ممنون که سر میزنید بابای
سلام
با ....
و چند ....
همراه ....
به روزم . هجووووووم[بدرود]
سلام وب خوبی داری
ولی
هیچی بابا
به مال من نمیرسه
سلام
ممنون که خبرم کردید
توی شعرتون یه نوع پارادوکس جالب دیدم یه حس جالب
ولی کاملا متوجه منظورتون از شعر نشدم میشه برام یه مقداری توضیح بدید؟
جالب بود. حالا با یک اپ جدید موافقی بدو بیا
ممنونم از حضورتان
شعر را خواندم ...سطرهای درخشانی داشت .
با احترام
طرح ختم دسته جمعی قرآن کریم در ماه مبارک رمضان...
[گل]
[گل][گل]
[گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل]
[گل][گل]
[گل]
با انتخاب یک جزء از قرآن از ثواب یک ختم قرآن بهره مند بشید.
منتظرتون هستم.
با تشکر...[گل]
تشدید رویکرد زبانی شاعران از اواسط دهه هفتاد به بعد باعث غفلت
عده کثیری از انان از محتوا گردید چنانکه بداهه نویسی وحذف معنا
در ساختمان بندی های خاص محل توجه شاعران شد که تعدد
تولیدات از این دست این دهه وحتا تا کنون خود شاهد بسنده ای
بر این مدعاست حال اینکه استعمال مولفه های مشترک وشباهت
نوشتاری ومتعاقبا حذف فردیت ها در ملازمت فقدان معنا ، صلب
اعتماد مخاطبان را به همراه داشت با این همه عده ای از شاعران
نیز خویشتن داری کرده وبا عنایت واشراف بر حدود وثغور شعر
معاصر وبحران مخاطب ونیز درک ودریافت تمنیات مخاطب با کنکاش
در روزمرگی ومظاهر وجوانب اکناف خویش در تلفیق والتقاط تاریخ
واسطوره ونیز اشنایی زدایی ازمضامین مطرود و رفتار مالوف کلمات به
برساختن شعری تاویل مند اهتمام ورزیدند :
به روزم ومنتظر.
؛من خالی از تو؛همان کسی است که با سایه اش حرف می زند؟
سلام
خیلی این آپت زیبا بود و خیلی دوسش می داشتم مخصوصا اینجا رو :
مادرم
با موهای سفیدم رویاهای سیاه می بیند
و من خالی از تو
به تمام دست خط های دنیا
شک می کنم.
یه سوال ازم پرسیده بودی جوابش اینه که بله نوشته هاتون خیلی خیلی جالب و خوبه.
موفق باشی و پیروز
سلام دوست!
خواندم از شما که زیبا سروده اید وپیامهارا نیز که مفصل نوشته اند اما در تعجب شدم که جناب شما باهمه حوصله ودانش که دارید با وجود کثرت علاقمندان تان که پیام مفصل مینویسند شما صرف چون تجارران ماهر که مال شانرا رکلام میدهند درپیام گذاریها رکلام پخش میکنید.
به بینید همه جا سر میزنید ومتحدالمال مینویسید که:
(سلام.با شعری تازه به روزم و منتظر نقد و نظر شما
با احترام:
رضا یوسف زاده تهرانی)
انصاف را بدست شما میسپارم واز اعتراضم معذرتی نمیخواهم زیرا بیجا نگفتهام هر چند خودم مثتثنی این امر هستم واز شما پیامی ندارم ولی ارادتم بر شما هست که باورکنید قدری برین موضوع دقیق شوید. آیا نمیشود شما نیز بر نوشته های دوستان ابراز نظر کنید وصرف به رکلام داد ن اکتفا نکنید کهزیبا تر شود. حضرت ظریفی فنلاند
بروزیدم .... بیا حتما ....ها زود ...زود ...
رضا خیلی خیلی وبلایگ چرتی دارتی با قیافت حال نمی کنم انگار ... .
اون عکس ذاقارت رو بردار .
سلام
به روز هستم :
صدایم را می شنوی ؟
سری بزنید
خوشحال میشم .
با احترام
سلام دوست عزیز
از دعوتت ممنونم . شعرهاتو خوندم و لذت بردم . الان که فرصت ندارم ولی یه وقت دیگه بهت سر میزنم و حسابی رو شعرات صحبت میکنم . بازم به من سر بزن
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است...
پارادوکس شگرفی دیدم .
من همیشه دراین وبلاگ شعر می خوانم.
تاملی برمجموعه شعر ........
با سلام و عرض ارادت
ضمن عذر خواهی از تاخیر ناخواسته
شعر زیبا و اندیشمندانه تونو خوندم و لذت بردم دست مریزاد و همیشه مانا باشین
به روزم با معرفی:
1- مجموعه شعر و زلیخاست که بر ....
2- خم چرخ چاچی
سلام به اقای تهرانی
همین اول اعتراف کنم که شعر سپید، تا ابد جای نقد دارد و تا بی نهایت جای دفاع!
پس نه نقد من کامل هست ونه احتمالا دفاع شما...
البته من با اجازه شعرهای قبلی را هم یه نگاهی انداختم...
در این شعر یعنی شعر این پست مجموعه تصاویری
ارائه می شود که رابطه ای بین ان ها لمس نمی شود.
و عناصری رو می کنید که از اونها کارکردی گرفته نمی شود.
مثلا حرف زدن با سایه، رویا دیدن، دست خط نوشتن، سیگار
آتش زدن و پوشیدن لباس...خب با این مجموعه ای که مرتب پی در پی مییان
و ارتباطی هم بین اونها داده نمی شه این شعر رو می شه تا ابد ادامه داد و
هی تکه تکه حرف هایی کنار هم چسباند.
البته تصویرهای خوبی ارائه می کنین. مثلا قایم کردن خواب زیر روسری
یا با موهای سفید رویاهای سیاه دیدن به خودی خود تصاویر زیبایی هستن
ولی از اونها کارکرد گرفته نشده و عقیم موندن.
یه نگاهی به شعر پست قبلی تون هم انداختم. کلا آدم تصویر گرایی هستین
ولی این تعلیق تصاویر و بلااستفاده موندن اونها در طول روایت
(البته اگه روایتی توی کار کشف بشه!) در شعرهاتون به چشم
می خوره...به نظرم تصاویر خوبی که تو ذهن دارین در یه بیرربطی
در فضای شعر، حروم می شه...
ممنون...
سلام رضاجان
لباس هایت را بپوش!
انتهای خیابان قبلی
من تو را کاملا
از دست می دهم!
درود برتومهربان
سلام .
دعوتید به آتشکده ای در شاهرود
برای خوانش و نقد :
شهر در تو خلاصه می گردد، در دهانت که «دره ی گل سرخ»
«چشمه ی هفت رنگ» چشمانت، شاهرودی ترین شراب زمان
چشم هایت دو «سیب یار مسیح» ، ششمین آسمانی مکتوب
عزلت «بایزید بسطامی» ، غربت عارفانه ی «خرقان»
درختهای چنار از دوسوی خیابان به هم دیگر نگاه می کنند و آن بالا دور از نگاه ها همدیگر را بغل گرفته اند و دارند به بیشه زاری فکر می کنند که چقدر آرامشش عجیب و وحشی است!
منتتظر گامهای سبزتان هستم و فکر می کنم به هیزمهایی که نمی گذارد ایمان شاعرانه ای در این آذرکده ضعیف شود
سلام
ممنون که آمدی
لزوم وجود بند مادر را نمی دانم به نظرم به کل کار نمی خورد
http://shabpareyekabise.blogfa.com/
از آمده ام بگو
از چرا، نه.
کسی نپرسید
گلی که ندای زمین را
به آسمان برد
چرا قرمز بود؟
از رفته است بگو
از چرا، نه.
سلام دوست عزیز وبلاگ باحالی داری خوشحال میشم سری بهم بزنی
سلام
ممنون که بهم سر زدید
شعرهای زیبایی دارید تقریبا تمام شعرهاتونو خوندم
تبریک میگم
ممنون که به وبلاگ انجمن ما سر زدید اگر مایل به شرکت در انجمن هستید اعلام نمایید تا آدرس را برایتان بفرستیم
انجمن آفاق ماهانه تشکیل جلسه میدهد
جمعه ی سوم هر ماه
سلام
شعرتان ، به یاد گذشته زیبا بود.
ممنون از دعوتتان
[خصوصی]
سلام
من یکی مثل خودم هستم همون "مرجان" سابق در وبلاگ "ای پادشه خوبان".شما در وبلاگ قبلی از من دعوت کردید در حالی که من از ۱۰ تیر با اون وبلاگ خداحافظی کردم! آدرس جدید ویلاگم رو در کامنت قبلی گذاشتم.در این وبلاگ اسمم فقط یکی مثل خودم هست.
موفق باشید
سلام
شعری که در آن مادر حضور داشته باشد از روح زیبایی برخوردار خواهد بود...
زیرا شاعرش نمیتواند از زیبایی در ان شعر حرف نزند
شعرتان را خواندم
آفرین بر شما و قلمتان
سلام ، نه من خودم هستم ، البته اگه مثل اون تعطیل نشم!
چرا تعطیل شد؟
دوست عزیزم
سلام
رهروی راهی بی پایانم!
هم راه شو عزیز!
----------------------------------------------------------------------
به روزم
خوشحال میشم سری به دست نوشته های ما بزنی
خوشحال می شم نظراتتو بشنوم
---------------------------------------------------
به امید روزی که اندیشه های سبزمان را پاسخی جز آهن سرخ باشد![گل]